Translation of the Holy Quran by Dr. Gilani

 

ترجمه آقای دکتر گيلانی

نازل شده در مدينه - شامل ۲۸۶ آيه

فقط خدا - فقط قرآن

سوره بقره - سوره ۲

بقره بمعنای گاو می باشد. اين سوره بدين جهت بنام گاو ناميده شد چون داستان عبرت انگيز يك گاو و بد رفتاريهاي بني اسرائيل نسبت به حضرت موسي را در مورد يک گاو
كه خواهيد خواند، مفصلاً در اين سوره بيان شده است - شرح مترجم

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

به نام خداي بخشاينده هستی بر همه و بسيار مهربان برنيكان

الم

 

1- الم : (از الله به محمد).

 

ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ

 

2- اين كتاب پرارزشي است كه هيچ شك و ترديدي در (حقانيت) آن نبايد باشد؛ و راهنمائي براي متقين ميباشد
   (متقين يعني خدا آگاهان و خداپروايان؛ و پارسايان؛ يعني آن انسانهائيكه خداوند را همواره حاضر و ناظر و آگاه بر خود ميدانند،
   آنهائيکه كارهاي نيك انجام ميدهند و از كارهاي بد پرهيز مي‌كنند، ازاين رو به چنين انسانهائی، پرهيزكار نيز ميگويند.)

 

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ

 

3- (اين خدا آگاهان) آنهائي هستند كه به غيب (يعني حقايق ناديده و يا ناديدني و يا آنچه از ديده ها پنهان‌است؛ مانند خدا كه ناديدني است
   و فرشتگان (نيروهائی) که ماموران خدا هستند و ما آنها را نمی بينيم و نيز روز رستاخيز و زندگي جاوداني پس از مرگ كه در آينده خواهد بود،)
   باور داشته و نماز بر پا ميدارند (يعنی به نماز اهميت داده، هر روز و هر شب نماز ميخوانند)
   و از آنچه به ايشان روزي و دارائي داده ايم، در راه خدا بخشش و خرج ميكند.

 

والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ 

 

4- و نيز ايشان به هر آنچه که بر تو و قبل از تو (يعنی بر پيامبران پيشين وحي) نازل شده (يعنی فرستاده شده)، ايمان و باور داشته
   و به زندگي ديگر (يعنی زندگی جاوداني پس از مرگ) يقين دارند.

 

أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 

 

5- چنين افرادي در راستاي هدايت خداوندشان هستند و چنين انسانهائی هستند كه رستگار و خوشبخت خواهند بود.

 

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ

 

6- براستي آنهائيكه كافر شدند (يعني حقايق را برخود مي پوشانند تا آنها را نپذيرند،) بر ايشان يكسان است؛
   چه آنها را هشدار و بيم (از عاقبت كارشان) بدهي يا ندهي، باور نخواهند داشت.

 

خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ  

 

7- خدا بر دلها (امکان بينش‌ آنها) و بر شنوائي شان (که نميخواهند حقيقت را بشنوند) مهر بطلان نهاده
   و بر ديده هايشان (چون نميخواهند حقيقت را ببينند و درک کنند،) پرده ايست
   (كه ديگر توان بينش حقائق و شنيدن راستيها و ديدن درستيها را ندارند
   و در نتيجه اين محروم كردن خود از حقايق و پشيماني شديد در آخرت)،
   بر ايشان عذاب بزرگي خواهد بود.

 

وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ 

 

8- بعضی از مردم ميگويند: ما به خدا و روز رستاخيز و زندگي ديگر (زندگی پس از مرگ) ايمان آورده ايم،
   در صورتيكه واقعاً باور ندارند.

 

يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ 

 

9- ميخواهند خدا و مومنان را فريب بدهند، در حاليكه تنها خودشان را گول ميزنند و متوجه هم نيستند.

 

فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ 

 

10- در دلهايشان (يعنی درون شخصيت آنها)، يكنوع بيماري وجود دارد (بيماری دروغ و فريب و نادرستي)
    و خدا تقدير فرموده كه اين بيماري (بعلت لجبازی آنها) افزون شود و در نتيجه به سزاي دروغها و تکذيب شان از حقايق،
    گرفتار عذاب بزرگي مي شوند (عذاب بزرگي هم در اين دنيا و هم در آخرت).

 

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ 

 

11- و هنگاميكه به آنها گفته مي شود كه در زمين تبه كاري نكنيد، مي گويند: ما خود اصلاح گر هستيم.

 

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ

 

12- آگاه باشيد كه اين افراد همان بدكاران هستند ولي متوجه و آگاه نيستند (شعور درک حقايق را ندارند).

 

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ

 

13- و هنگامي كه به آنها گفته ميشود: همانگونه كه مردم ايمان آوردند شما هم (آگاه شده و) ايمان بياوريد،
     (در جواب) مي گويند: آيا همانطور كه افراد بيخرد باور كردند ما هم باور كنيم؟
     آگاه باشيد كه اينها خودشان بي عقل و بيخرد هستند ولي نميدانند.

 

وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ 

 

14- اينها وقتي به افراد با ايمان ميرسند، (به دروغ) ميگويند: ما ايمان آورديم.
     ولي هنگاميكه با شيطان صفت هاي (همفكر) خود در خلوت ميروند ميگويند:
     ما با شما هستيم، ما واقعا داريم (مومنين) را مسخره مي كنيم.

 

اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ 

 

15- خدا آنها را (به خاطر پستي و نفهمي شان) تحقير و مسخره ميكند، و آنان را در سركشي شان سرگردان رها مي‌گذارد.

 

أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ 

 

16- انها مردماني هستند كه خودشان گمراهي را بجای هدايت خدا خريدند و اين داد وستد برايشان سودي نداشته و براه هدايت نرفته اند.

 

مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ  

 

17- مثل وضع آنها (يعنی منافقان و دروغگوها) مانند وضع كساني است كه در تاريكي، آتشي روشن ميكنند (كه اطرافشان را ببينند)،
    ولي زمانيکه آتش فاصله كمي اطرافش را روشن ساخت، خدا روشنائی آنها را (مثلا بوسيله باد يا باراني درشت) از بين مي برد
    و آنها را در تاريكي هايشان رها مي گذارد كه چيزي نمي بينند (چون لياقت ادراک را ندارند).     
1

 

صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ 

 

18- اينها (در درون دلهايشان) كر و لال و كورند و به اين دليل
     (بخاطر نيرنگ و دروغ كاريهايشان، ديگر قدرت شنيدن و گفتن و ديدن حقايق جهان هستي را ندارند و به حقيقت) باز نمي گردند.

 

أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ واللّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ

 

19- يا مانند كساني هستند که درشبی باراني و تاريك توام با رعد و برق وامانده اند و از ترس مرگ انگشت در گوشهايشان ميگذارند
     تا صداي صاعقه ها را نشنوند (و خيال ميکنند كه در امان هستند، در حاليكه) خدا بر كافران (هر جا که باشند) احاطه و تسلط دارد.

 

يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ 

 

20- انگار روشنائي شديد (و ناگهانی) برق، قدرت ديدگانشان را ميگيرد؛
     هر زمان كه (برای مدت كوتاهي اطرافشان) برايشان روشن مي شود، (چند قدمي ) راه مي روند و باز كه تاريك مي‌شود، مي ايستند؛
     و اگر خدا بخواهد، شنوائي و بينائي آنها را از بين مي برد؛ براستی که خدا بر هر چيزی قادر و تواناست.       
1

 

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ 

 

21- اي مردم جهان، تنها خداوند، پروردگاتان را بپرستيد!
    آن خداوندي كه شما و همه مردم قبل از شما را خلق فرمود و آفريد، تا (بوسيله يادآوري و نيايش،) به مقام خدا آگاهي برسيد.

 

الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ 

 

22- آن خداوندي كه برايتان زمين را گسترده ، وجو آسمان را برافراشته و از آسمان، آب و باران فرو فرستاده و بوسيله آن
    از ثمرات و محصول هاي گياهان و ميوه جات براي شما رزق و روزي توليد فرموده است،
    (پس با درك اين حقيقت هستي) براي خدا همانند و همتائي نسازيد و قائل نشويد،
    شما که ميدانيد (از دست غير خدا، در آفرينش آسمانها و زمين و روزي دادن موجودات، كاري ساخته نيست).

 

وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ   

 

23- و اگر از آنچه که بر بنده خود (محمد، پيام حقايق را) فرستاديم، در شك و ترديد هستيد،
     اگر راست ميگوئيد، پس يك سوره شبيه اين قرآن را بياوريد، و گواهان خود را غير از خدا (برای مقايسه کردن با آن) فرا خوانيد.

 

فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ 

 

24- پس اگر اين كار را انجام نميدهيد و هرگز هم موفق نخواهيد شد كه انجام بدهيد،
     بنابراين (بخاطر اين لجاجت و دشمني) از آتشي بترسيد كه هيزم آن وجود خود انسانها (ی پليد و اعمالشان)
     و سنگهائی است كه براي سوزش آينده كافران آماده شده است.      
2

 

وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا
مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
 

 

25- (اي پيامبر) به آنهائيكه (به خدا و پيامبرانش و قرآن و آخرت) ايمان آورده و كردار نيك داشته اند،
     شاد باش و مژده بده كه براي آنها باغهاي بهشتي وجود دارند كه جويبارها در آنها روان هستند،
     و هرگاه ميوه‌اي از آن باغ بهشتي روزي شان مي شود (به ياد زندگي دنيا) ميگويند:
     اين همان نوع ميوه‌ايست كه قبلا مانند آن بما روزي عنايت شده بود؛
     و نيز ميوه هاي (ديگر و بهتر) شبيه آنها را براي شان مياورند، و در آنجا همسران و همنشين هاي پاكيزه و پاك سرشت خواهند داشت،
     و در آن (مکان زيبا) جاودانه ميمانند.

 

إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ
مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ
 

 

26- خدا (که آفريننده همه موجودات هست) پروائي ندارد كه مثالی درباره يك پشه و يا برتر (و يا پائين تر) از آن را بزند، كه در نتيجه
     (با دقت در چگونگی خلقت آن)، آنهائيكه ايمان آورده اند،
     در دل خود مي دانند كه آن آيه راست و درست و از جانب پروردگارشان هست،
     ولي آنهائی كه منكر و كافرند (با ايرادی بيخود) ميگويند:
     " خدا از بيان اين مثل ها چه منظوري داشته است؟ "
     عده زيادی بوسيله اين آيه سردر گم شده و عده زياد ديگری هدايت ميشوند،
     و البته تنها بدكاران نافرمان هستند كه با شنيدن آن سردرگم و بيراهه مي شوند.      
3

 

الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ 

 

27- اين افرادي كه پس از پيمان با خدا، عهدشكني مي‌كنند و پيوندهائي‌ را كه خدا دستور انجام آنها را فرموده، قطع کرده
     و در زمين فساد و خرابي ايجاد ميکنند، اينها هستند که سرانجام بازنده اند.     
4

 

كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ   

 

28- چطور به خدا كفر و به راهنمای هايش انكار مي‌ورزيد، در حالي كه زماني مرده و بي‌جان بوديد، بعد او (خدا) شما را زنده كرد،
     سپس شما را مي‌ميراند و باز دوباره زنده مي‌گرداند، و سرانجام همه به سوي او باز گردانده ميشويد.
     (براي رسيدگي به كردارتان و دريافت پاداش و يا كيفر)

 

هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ  

 

29- او همان خداوندي كه هر آنچه در زمين است، همه را برايتان ساخته،
     و نيز آسمان را درست فرموده و آسمان (جو زمين) را در هفت لايه در تعادل و هماهنگی نهاده است،
     و او به هر چيزي در عالم هستي آگاه مي‌باشد (گذشته و حال و آينده ‌شان).         
5

 

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا
وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ
 

 

30- و زماني پروردگارت به فرشتگان فرمود: " من در زمين جانشيني خواهم گماشت."
    (فرشتگان) (با سابقة ذهني كه از موجودات پيش از انسان در روي زمين مانند دايناسورها و غيره داشتند) پرسيدند:
    "آيا در آنجا كساني را مي‌گذاري كه فساد و تبهكاري و خونريزي كنند؟ در حالي كه ما پيوسته در ستايش و بزرگداشت توهستيم،
    و ما به امر تو جهان را پاك مي‌سازيم و پاکی مطلق ترا ابراز ميداريم."
    خداوند فرمود: "من حقائقي را مي‌دانم كه شما از آن آگاه نيستيد!"        
6

 

وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ 

 

31- و خدا نام همه چيزها را به آدم آموخت (امكان همه گونه دانش با نامگذاري همه چيز را به او بخشيد.)
     سپس آنها (آن موجودات) را بر فرشتگان نماياند و (به فرشتگان) فرمود: " اگر راست ميگوئيد، نام اينها را به من بگوئيد."

 

قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ 

 

32- فرشتگان گفتند: "خدايا تو از همه برتري.
     ما دانشي جز آنچه که خودت بما آموختي نداريم و تنها تو دانای همه چيز هستی و حکمت همه چيز را ميدانی."

 

قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ   

 

33- خداوند فرمود: "اي آدم، حالا تو نامهاي آنها را به ايشان بازگو."
     و چون (آدم) نام‌هاي آنها را به ايشان را بازگفت، خدا فرمود:
    " آيا من به شما نگفتم كه من پنهان و آينده آسمانها و زمين را مي‌دانم، والبته آنچه را شما آشكار و يا پنهان مي‌داريد، مي‌دانم."

 

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ 

 

34- و هنگامی به فرشتگان فرموديم: از براي آدم (بزرگداشت آدم) سجده بکنيد (يعنی از برای چنين آفرينش بزرگ سجده کنيد)!
     آنها اطاعت نموده و سجده كردند بجز ابليس که مخالفت کرد، (و بعلت اين سرپيچی از فرمان خدا، شيطان ناميده شد،
     که موجود پليد و سركشي است كه ما نمي‌بينيم، ولي در درون ما انسانها وسوسه و توطئه براي كارهاي ناشايسته مي‌كند
     تا ما را از راه خدا دور کند) و به خود باليد و از جمله كافران شد.
     (تا آن زمان، ابليس که از جن‌ها و نه از فرشتگان بود، بخاطر بندگي طولاني اش،
     خداوند او را در زمره فرشتگان هميشه فرمانبردار، نهاده بود،
     ولي تكبر و حسادت‌اش نسبت به آدم، مايه سركشي او از دستور سجده کردن شد.)

 

 وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ   

 

35- ما فرموديم: " اي آدم تو با همسر، هم نشين خودت در آن باغ ساكن شويد
    و از (ميوه‌ها و  نعمت‌هاي) آن هر چه ميخواهيد و ميل داريد بخوريد و گواراتان باشد،
    ولی نزديك اين درخت نشويد وگرنه شما هم در زمره تجاوزگران (از دستور خداوند) خواهيد بود."

 

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ   

 

36- ولي شيطان (با وسوسه‌هايش،) باعث لغزش و در نتيجه باعث خروج آنها از آنجا (از آن مقام و آن باغ بهشتی زيبائي) كه در آن بودند، شد.
    (در نتيجه اين نافرماني، به آنها) فرموديم: " همگی شما (خودتان و نسل تان، به زندگي‌ در روی زمين) فرود آئيد،
    در آنجا برخي از شما دشمن برخی ديگر خواهيد بود، و تا زمان معيني در زمين، قرارگاه و روزي و دارائي موقتي خواهيد داشت."

 

فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ   

 

37- سپس واژه‌هائي (براي توبه و آمرزش،) از سوي خداوندش به او الهام شد
     و خداوند توبه او را
(پس از پشيماني و گفتن آن كلمات توبه،) پذيرفت.
     براستی او بسيار توبه ‌پذير و بسيار مهربان بر نيكان است.

 

قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُون 

 

38- ما فرموديم: " همگي شما از آن (مقام و زندگي والاي بهشتي، به زندگي پائين‌تر زميني) فرود آئيد.
     سپس، زمانی که از سوي من هدايتي بشما ميرسد، كساني كه از راهنمائی های من پيروي كنند،
     ديگر نبايد ترس و غمي داشته باشند."

 

وَالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ 

 

39- " ولي آنهائي كه كافر شوند (يعني راهنمانی های ما را ناديده بگيرند) و آيات ما را دروغ بپندارند؛
      چنين كساني اهل دوزخند و هميشه در آن ماندگار خواهند بود."

 

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ 

 

40- اي فرزندان اسرائيل، ای دودمان يعقوب (اسرائيل نام ديگر حضرت يعقوب (ع) به معنی "بنده خدا" بود) :
     نعمت‌هائي كه به شما عنايت كردم، به ياد بياوريد و به پيماني كه با من بستيد، وفادار باشيد،
     من هم به پيمان خود با شما وفا مي‌كنم
     و (در نگهداري پيمان با من،) تنها از من بترسيد (از ديگران نترسيد كه چه چيزهائی ميگويند تا شما را به شكستن پيمان وادار كنند).
     (اين پيمان ده گانه در آيه
83 و 84 همين سوره بقره شرح داده شده است.)         7

 

وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُمْ وَلاَ تَكُونُواْ أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ  

 

41- و آنچه که من (به صورت قرآن) فرستادم كه تصديق کننده همان مطالبی است كه با شماست
     (بشاراتي در تورات وجود دارد كه پيامبري با چنين صفات ظهور خواهد كرد،) ايمان بياوريد، و نخستين منكر آن نباشيد،
     و آيات مرا به بهاي ناچيز نفروشيد (مانند برای مقام و رياست مذهبي در قوم‌تان)،
     و تنها از (نافرمانی از) من پروا داشته باشيد (نه از ديگران، كه جلوي ايمان شما را بگيرند)،

 

وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ  

 

42- و لباس حق بر باطل نپوشانيد (باطل را بصورت حق جلوه ندهيد) كه بدينسان حق را با اينكه از آن آگاه هستيد، مخفي نگه داريد.

 

وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ   

 

43- و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و همراه ركوع ‌كنندگان، ركوع نمائيد (به نمازگزاران بپيونديد).

 

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ   

 

44- آيا شما به مردم پند و دستور به نيكي مي‌دهيد ولي خودتان را
    (از فيض ايمان به پيامبري كه صفاتش در تورات نوشته است،) فراموش مي‌كنيد،
    در حالي كه كتاب آسماني را مي‌خوانيد، آيا هيچ انديشه و نتيجه‌گيري نمي‌كنيد؟

 

وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ  

 

45- بوسيله صبر و بردباري و نماز (يعنی با خدا حرف زدن) ياري بجوئيد
     (تا در راه درست و ايمان استوار بوده و بر مشكلات پيروز شويد)
    و اين (بردباري و نماز) براي مردم كار خيلي سنگين و دشواری بنظر مي‌رسد،
    جز برای انسانهای فروتن و خاشع در مقابل خداوند.

 

الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ  

 

46- همان (افراد فروتني) كه تصور دارند به ملاقات پروردگارشان مي‌رسند و به سوي او باز مي‌گردند.

 

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ 

 

47- اي فرزندان اسرائيل (دودمان يعقوب)، نعمت‌هائي را كه به شما ارزاني داشتم، به ياد بياوريد
     و اينكه (با فرستادن پيامبران فراوان در گذشته در قومتان،) شما را بر جهانيان فزوني دادم.

 

وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ 

 

48- و از آن روز بترسيد كه هيچ كس بجاي ديگري پاداش و مجازات نمي‌شود،
     و از آن کس شفاعتي پذيرفته نميگردد، و از آن شخص عوض و بدلی گرفته نميشود (كسي بجاي ديگري ضامن نميتواند بشود)،
     و چنين کسانی ياری نخواهند شد.

 

وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ   

 

49- و نيز (ياد بياوريد) هنگامي كه شما را از چنگال فرعونيان نجات داديم كه همواره شما را بسيار آزار مي‌دادند
     و پسران شما را سر مي‌بريدند و زنان شما را (براي كنيزي) زنده نگهداشتند،
     و در اين مورد، آزمايش بسيار بزرگی از سوي خداوندتان بود.

 

  وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ   

 

50- و آنگاه كه دريا را بر شما باز نموده و شكافته و شما را نجات داديم، و فرعونيان (را كه در تعقيب شما بودند) غرق كرديم،
     و شما (غرق شدن آنها را) تماشا مي‌كرديد.

 

وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ   

 

51- و (ياد بياوريد) هنگامي كه با موسي قرار چهل شب (براي دريافت فرمانهاي الهي در ميعادگاه) گذارديم
     و پس از آن (در غيبت او)، شما آن گوساله را (ساخته و) به پرستش گرفتيد و (با اين كار زشت، به خود) ظلم و ستم روا داشتيد.

 

ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ  

 

52- سپس بعد از (توبه،) شما را بخشيديم تا اينكه سپاسگزاري كنيد. (سپاسگذاری اين بخشش و اين نعمت‌ها را بکنيد)

 

  وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ  

 

53- و (به ياد داشته باشيد) هنگامي كه به موسي كتاب و آشكاركننده حق از باطل را داديم كه راهنمائي بشويد.

 

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ
فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
 

 

54- و به ياد بياوريد زماني را كه موسي به قوم خود گفت: اي قوم من، شما با پذيرفتن گوساله براي پرستش، به خودتان ستم روا داشتيد،
     از اين رو به درگاه آفريننده‌ تان توبه كنيد و هوای نفس خود را بکشيد
     (و بدكاران‌تان، بايد) همديگر را بكشيد (تا ديگر نتوانيد مردم را اينطور گمراه کنيد)،
     اين كار نزد آفريدگارتان پسنديده‌ترست.
      سپس آفريدگار توبه شما را پذيرفت زيرا كه او بسيار توبه‌پذير و بسيار مهربان بر نيکان است.

 

وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ   

 

55- و ياد بياوريد هنگامي كه گفتيد: اي موسي ما هرگز به تو ايمان نمي‌آوريم تا اينكه خدا را با چشم خودمان ببينيم.
     پس از آن (قدرت خدا به صورت) برق صاعقه شما را گرفت در حالي كه شما آنرا نگاه مي‌كرديد (و بي‌جان بر زمين افتاديد).

 

ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ 

 

56- سپس ما (خداوند) شماها را پس از مرگتان زنده و از جا بلند كرديم، باشد که سپاسگزار بشويد.

 

وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ 

 

57- (هنگامي كه به علت نپذيرفتن رهنمائي خداوند، چهل سال در بيابان سرگردان مانديد)
     و ما (از روي ترحم) ابر را (در آن بيابان) بر شما سايبان ساختيم و با (غذائی بنام) المن (شيرة مخصوص و لذيد گياهان)
     و سلوي (پرنده بلدرچين) از شما پذيرائي نموده و فرموديم: از اين غذاهاي پاكيزه كه به شما روزی تان کرده ايم، بخوريد
     و (با گفتن اينکه اين غذاها كافي نيست، کفران نعمت نکنيد) آنها بر ما ستمي نكردند بلكه بر خودشان ستم روا داشتند.

 

وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ  

 

58- و به ياد بياوريد زماني را كه گفتيم در اين قريه وارد شويد و از نعمت‌هاي فراوان آنجا هر چه دلتان مي‌خواهد بخوريد
     و سجده‌كنان (و سپاسگزار) از در شهر درآئيد و بگوئيد: خدايا گناهان ما را بريز،
     تا گناهانتان را بيامرزيم و پاداش نيكوكاران را بيشتر و افزون بکنيم.

 

فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ 

 

59- سپس ستمگران، اين سخن و دستور خدا را به طرز ديگری وانمود كردند (و آنرا به صورت مسخره گفتند)
     و ما نيز بخاطر فساد آنها، بر آن ستمگران، بلائي سخت از آسمان فرستاديم.

 

وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ
عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ
 

 

60- و نيز به ياد آوريد هنگامي را كه موسي براي قومش آب جستجو مي‌كرد، ما به او دستور داديم: عصايت را به آن سنگ بزن.
     ناگهان دوازده چشمه فوران گرفت كه هر يك از طائفه‌ها چشمه مخصوص خود را مي‌شناختند،
     و فرموديم: از روزي‌هاي خدا بخوريد و بياشاميد و در روي زمين اقدام به تجاوزگري و فساد نكنيد.

 

وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا
وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ
وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ
 

 

61- و نيز ياد بياوريد هنگامي كه گفتيد: اي موسي، ديگر حاضر نيستيم غذاي يكنواخت را تحمل كنيم،
     پس تو از خداوندت بخواه که از آنچه که از زمين مي‌رويد مانند سبزيجات و خيار و سير وعدس و پياز، براي ما بروياند.
     موسي گفت: عذاهای برتر و بهتري را كه داريد، مي‌خواهيد با غذاي كم ارزش‌تر عوض كنيد؟
     (حال كه اين چنين چيزها رامي‌خواهيد) به شهر مصر سرازير شويد چون در آنجا اين چيزهائي را كه خواستيد وجود دارد.
     و بخاطر كفرشان از آيات الهي و گشتن بناحق پيامبران (و سركشي و تجاوزشان، مهر و داغ) ذلت و
     (احساس احتياج و) نيازمندي بر آنها زده شد و گرفتار خشمي از سوي خداوند شدند.
     اين بخاطر اين بود كه مكرر از فرمان خدا سرپيچي مي‌كردند و مردمي تجاوزکار بودند.

 

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ
وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
 

 

62- كساني كه (به پيامبر اسلام) ايمان آورده اند و يهوديان و نصاري (مسيحيان)
     و صائبيان (پيروان پيامبران پيشين مانند يحيي، آنان كه غسل تعميد مي‌دهند)،
     بطور کلی، هر کسی كه به خداي يگانه و روز رستاخيز( قيامت) باور داشته و كارهاي نيك انجام داده باشد،
     پاداش‌شان نزد خداوندشان حتمي و محفوظ است و برايشان هيچ ترس و اندوهي وجود نخواهد داشت.

 

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ 

 

63- و ياد بياوريد هنگامي را كه از شما پيمان (به كارهاي نيك نامبرده) گرفتيم
     و كوه طور (سينا) را (به گونه هشدار) بالاي سرتان قرار داديم (و فرموديم): آيات و فرامين خداوند را كه به شما رسانديم،
     با تمام قوا يادآوري و نگهداري نموده و انجام دهيد تا خدا آگاه بشويد و از بديها پرهيز کنيد.

 

ثُمَّ تَوَلَّيْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِين 

 

64- بعد شما (سستی كرده و از اين دستورات) روي گردان شديد، و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، بسيار زيانكار ميشديد.

 

وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَواْ مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ   

 

65- حتماً جريان آنهائي از شما را كه از حرمت روز شنبه تجاوز ميکردند (و با فريب صيد ماهي مي‌كردند) اطلاع داريد
     (كه به خاطر حقه‌بازي‌هايشان كه تور ماهي را صبح جمعه مي‌انداختند كه شنبه ماهيان در تور افتاده و يكشنبه آنرا مي‌كشيدند)،
     به آنها فرموديم: ميمون‌هائی رانده شده‌ و پليدی باشيد.

 

فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ 

 

66- و اين (مجازات مسخ و تغيير شكل آنها) را درس عبرتي براي مردم آن زمان و آيندگان،
     و پندي براي خداپروايان و پرهيزکاران قرارداديم.

 

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ 

 

67- و نيز آنگاه كه موسي به قوم خود گفت: خدا به شما دستور فرموده كه گاوي را سرببريد.
     قومش گفتند: داري با ما شوخي مي‌كني؟
     موسي گفت: پناه مي‌برم به خدا اگر از جاهلان باشيم (كه مسخره كردن كار جاهلان است).

 

قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لّنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ فَارِضٌ وَلاَ بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرونَ 

 

68- قومش (با بي‌ادبي) گفتند: خداوندت را صدا كن كه براي ما آشكار كند که اين گاو چطور باشد.
     موسي گفت: خداوند فرموده كه اين گاو نه پير و از كار افتاده و نه گوساله بكر بوده؛ بلكه چيزي بين اين دو حالت باشد.
     پس حالا زود باشيد دستور خداوند را اجرا كنيد (و ديگر اينقدر بهانه‌گيری نکنيد).

 

قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ 

 

69- (آنها) گفتند: از خداوندت بخواه که برای ما درست آشكار كند که (اين گاو) چه رنگ باشد.
     موسي گفت: خداوند مي‌فرمايد كه بايد گاو زرد يک رنگ زيبائی باشد كه مردم از ديدارش شاد مي‌شوند.

 

قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ 

 

70- (بازهم) گفتند: (حالا ديگر) از خداوندت بخواه چگونگي اين گاو را دقيقاً براي ما روشن نمايد،
     چون اين گاو براي ما مبهم شده است و اگر خداوند بخواهد، ما رهنمائي مي‌شويم.

 

قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ ذَلُولٌ تُثِيرُ الأَرْضَ وَلاَ تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَّ شِيَةَ فِيهَا قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُواْ يَفْعَلُونَ 

 

71- موسي گفت: خداوند مي‌فرمايد که آن گاويست كه براي شخم زدن رام نشده
     و براي آبكشي از چاه بكار گرفته نشده و بي‌عيب و يكرنگ باشد.
     قوم گفتند: حالا درست گفتي (انگار تا بحال راست نمي‌گفت) و بعد چنين گاوي را سر بريدند
     و نزديك بود كه از اين امر خداوند، نافرماني كنند.

 

وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ 

 

72- و ياد بياوريد هنگامي را كه شخصي را كشتيد و (بعد درباره هويت قاتل و چگونگي اين قتل) با هم به نزاع پرداختيد
     و خدا آنچه را که (درباره اين قتل) پنهان نگهداشته بوديد، بدينوسيله آشكار فرمود،

 

فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ   

 

73- كه در آن هنگام فرموديم: قسمتي از آن را (از آن گاو سربريده شده را) به بدن آن مقتول بزنيد
     (كه زنده خواهد شد و قاتل را معرفي خواهد كرد)،
     اينگونه خدا (به امر خود) نيز مردگان را زنده مي‌كند و نشانه‌هاي قدرتش را به شما نشان ميدهد،
     تا شما به ادراك حقائق دست يابيد (و تسليم اوامر خدا باشيد).

 

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ
وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ 
 

 

74- ولي پس از اينهمه راه نمائي ها و معجزات، دلهايتان سخت شد، مانند سنگ يا سخت‌تر از آن،
     چونکه از داخل بعضی از سنگ‌ها، جويبارها روان مي‌شود و بعضی ديگر از سنگ‌ها، شكاف برداشته و آب از آن بيرون مي‌آيد،
     و بعضی از سنگ‌ها از عظمت قدرت خداوند از فراز كوه به پائين مي‌افتند،
     (ولي از دلهاي سختگيرتان، چيزخوبي تراوش نمي‌كند) و (بدانيد) كه خدا از كردارتان غافل نيست.

 

أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ   

 

75- (اي مؤمنان) آيا انتظار داريد يهوديان حرف شما را باور كنند؟
     در حالي كه گروهي از ايشان (متوليان دين شان) گفتار خداوند را شنيده و پس از آنكه آنرا خوب درك كردند،
     معنی آنرا طور ديگر وانمود کرده، و دانسته اين كار را ميکنند.

 

وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَآجُّوكُم بِهِ عِندَ رَبِّكُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ  

 

76- و هنگامي که به مؤمنان مي‌رسند، مي‌گويند: ما ايمان آورديم، و وقتی که بعضی از آنها با هم خلوت مي‌كنند،
     (بعضي ازآنها به ديگران اعتراض مي‌كنند و) مي‌گويند: چرا آن چيزهائي را كه خدا بر شما (درباره صفات پيامبر اسلام در تورات)
     بازگو فرموده به مؤمنان اسلام بازگو مي‌كنيد كه آنها از همان مدارك (بر حقانيت پيامبر اسلام) استدلال كرده
     و در پيشگاه خداوندتان دليلي بر عليه شما خواهند داشت.
     (كه چرا با وجود دانش از حقانيت پيامبر اسلام، به او گرايش نداشتيد) آيا انديشه و نتيجه‌گيري درست نمي‌كنيد؟

 

أَوَلاَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ   

 

77- آيا (اين پنهان‌ کنندگان راستي‌ها) نمي‌دانند كه خدا آنچه را که پنهان و يا آشكار ميکنند، مي‌داند؟

 

وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَ يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ   

 

78- و پاره‌اي از عوام يهود كه نميتوانند بخوانند و بنويسند، كتاب تورات را جز مجموعه‌‌‌اي از خيال‌ها و آرزوهای باطل و افسانه ها، نمي‌پندارند
     و فقط به گمان‌شان تكيه زده اند (كه گمان مي‌برند فرزندان و دوستان ويژه خدا هستند).

 

فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ  

 

79- پس واي بر افرادی (از متوليان آنها) كه با دستان شان کتاب نوشته و بعد ادعا مي‌كنند كه آن از جانب خداست
     تا آنرا به بهاي ناچيزی بفروشند.
     واقعا واي بر آنها از انچه دستهايشان نوشت، و واي بر درآمدي كه از فروش آن نوشته‌ها بدست آوردند.

 

وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ 

 

80- اين چنين مردمي ادعا کردند و گفتند: آتش جهنم هرگز به ما نمي‌رسد و اگر هم برسد، چند روزي بيش نخواهد بود.
     به ايشان بگو: آيا از سوي خدا ضمانت و عهد و پيماني گرفتيد؟
     كه مسلماً خدا برخلاف پيمانش کاری نمي‌كند، و يا اينکه به خدا چيزي را نسبت مي‌دهيد كه نمي‌دانيد؟

 

بَلَى مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ  

 

81- به راستي كسي كه كارهاي زشت فراوان اندوخته (انباشته کرده)، تا آنجا كه خطا كارهای زيادش او را احاطه كرده باشند،
    چنين كساني همدم آتش (پشيماني و عذاب شديد) بوده و براي هميشه در آن حالت دوزخي مي‌مانند.

 

وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ  

 

82- و آنان كه ايمان آورده و كارهاي نيك و شايسته برای بهبود جامعه انجام ميدهند،
     ياران و همدم يکديگر در باغ‌هاي بهشت بوده و هميشه در آن ماندگار خواهند بود.

 

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ
 حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنكُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ
 

 

83- و به ياد بياوريد آن پيمانهائی را كه از بني‌اسرائيل گرفتيم كه جز خداي يكتا كسي را نپرستيد،
     و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان خوبي و خوشرفتاري نمائيد، و با زبان خوش با مردم صحبت كنيد،
     و نماز بر پا داريد و زكات بدهيد.
     پس از (اين همه پند و اندرز) شماها به جز عده كمي، سرپيچي نموده و از اين دستورات دوري نموديد.

 

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءكُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ   

 

84- و نيز از شما پيمان گرفتيم كه خون يكديگر را نريزيد و همديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد
     و شما به اين پيمان اقرار و تاکيد کرديد و گواه آن بوديد.

 

ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن يَأتُوكُمْ أُسَارَى
تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ
فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ 
 

 

85- ولي اين شمائيد كه همديگر را مي‌كشيد و گروهي از مردم خود را از سرزمين‌شان بيرون مي‌كنيد،
      و در اين گناه و دشمني و تجاوز، به هم كمك ميکنيد و اگر اسيران جنگي مي‌گيريد فديه (باج) طلب مي‌كنيد تا آنها را آزاد بكنيد،
      در حالي كه اصلاً بيرون كردن افراد از خانه و كاشانه‌شان طبق تورات بر شما حرام شده است.
      آيا به بخشي از کتاب (الهی كه به ميل شماست) ايمان آورده و به برخي از احكام آن كافر مي‌شويد؟
      پس جزاي مردمي كه اين گونه كار زشت مي‌كنند، جز رسوائي، ذلت و خواري در زندگي اين دنيا چيست؟
      و در روز رستاخيز، اين چنين مردم به شديدترين عذاب گرفتار خواهند شد، و خدا از كردار شماها غافل نيست.

 

أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآَخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ 

 

86- اينها همان كساني هستند كه آخرت‌شان را به زندگي دنيا فروختند،
     پس در مجازات آنها تخفيفي حاصل نخواهد شد، و كسي آنها را در آخرت ياري نخواهد كرد.

 

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا
جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ
 

 

87- چنين است كه به موسي كتاب (تورات) را داديم،
     و پس از او پياپي، پيامبراني فرستاديم (مانند داود و سليمان و يوشع و زكريا و يحيي)،
     و به عيسي پسر مريم نشانه‌ها و معجزات آشكاری بخشيديم و او را به وسيله (فرشته جبرئيل) روح‌القدس تأييد و كمك فرموديم،
     (ولي شما بني‌اسرائيل) چرا هر گاه پيامبري آمد كه شما دوستش نداشتيد، در برابرش تكبر نموده،
     عده‌اي از آنان را تكذيب كرده و دروغ به آنها بستيد و گروهي از پيامبران را (حتي) كشتيد؟!

 

وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَّا يُؤْمِنُونَ 

 

88- و (اين گونه افراد بدكار از روي مسخره) گفتند: دلهاي ما در غلاف و پوشش غفلت است (و ما گفته پيامبران را نمي‌فهميم)،
     بلكه حقيقت اين است که خدا آنها را به خاطر كفرورزي‌شان، از لطف هدايت خود دور فرموده
     (و از اين رو قدرت تشخيص درست از نادرست را نداشته) و به كمتر چيزي ايمان دارند.

 

وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ
عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ
 

 

89- و هنگامي كه از سوي خدا، كتاب (قرآن) به ايشان رسيد كه موافق نشانه‌هائي است كه
     (در كتب پيشين خودشان در تورات و) نزدشان مي‌باشد، و همچنين پيش از اين، به خود نويد پيروزي مي‌دادند
     (كه به كمك پيامبر موعود بر دشمنان دين پيروز شوند ولي)
     هنگامي كه اين كتاب و پيامبري كه از پيش آشنائي ذهني با آن موضوع را داشتند نزدشان آمد، بدان كافر شدند.
     بنابراين لعنت و دوري از رحمت خدا بر كافران سزاوار است !

 

بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُواْ بِمَا أنَزَلَ اللّهُ بَغْيًا أَن يُنَزِّلُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ
مِنْ عِبَادِهِ فَبَآؤُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ
 

 

90- چه بد و زشت است آن بهاي ناچيزي كه آنها ايمان و باور خود را ناروا به آن فروختند
     (يعنی به خاطر دنياپرستي و ترس از دست دادن مقام و قدرت اجتماعی
     و غيره به آنچه که خدا فرستاده، كافر شدند و با حسادت آنرا رد كردند،)
     كه چرا خدا از فضل و فزون نعمت خود به هر كس از بندگان خودش که خواسته باشد، عنايت مي‌فرمايد؟
     (انتظار داشتند پيامبر موعود حتماً از بني‌اسرائيل باشد) و (چون دانسته به درستي آيات قرآن، به آن كفر ورزيدند)
     گرفتار خشم پياپی الهي شدند، و براي كافران مجازات خوارکننده سزاوار است.

 

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرونَ بِمَا وَرَاءهُ
وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِيَاءَ اللّهِ مِن قَبْلُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
 

 

91- و هنگامي كه با آنها گفته مي‌شود: به آنچه که خدا فرستاده ايمان بياوريد،
     مي‌گويند: ما به آنچه که به خود ما (بني‌اسرائيل به صورت تورات) فرستاده شده، ايمان مي‌آوريم.
     و آنها به هر چيز ديگر كفر مي‌ورزند، اگر چه حق و حقيقت است
     و مطابق و تصديق کننده آن (نشانه‌ها و پيشگوئي‌هاي تورات) است كه نزدشان مي‌باشد.
     بگو: اگر راستگو هستيد و به آيات پيشين ايمان داريد، پس چرا قبل از اين، پيامبران خود را مي‌كشتيد؟

 

وَلَقَدْ جَاءكُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ 

 

92- و موقعي كه موسي با آن همه معجزات بسوی شما آمد،
     باز هم گوساله (طلائي) را براي پرستش ساختيد و آنرا پذيرفتيد، و مردم ستمكاري بوديد.

 

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُواْ
فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُّؤْمِنِينَ
 

 

93- و هنگامي كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بر فراز شما قرار داديم و (فرموديم):
     اين فرامين را با جان و دل بپذيريد و گوش فرا دهيد و بشنويد، گفتيد: شنيديم ولي برخلاف آن مي‌كنيم.
     و در اين سركشي، ايده و عشق گوساله پرستي در دلهايشان آبياری شد و قوت گرفت.
     بگو: اين چه تخيلات و تصورات پليدی است که باورتان بشما امرميکند، اگر اصلا باور و ايمانی داشته باشيد؟

 

قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ   

 

94- بگو: اگر خيال مي‌كنيد كه زندگي سراي ديگر در نزد خدا، مخصوص شماست و مردم ديگر بدان راهي ندارند،
     پس اگر راست مي‌گوئيد آرزوي مرگ كنيد (كه زود به بهشت‌تان برسيد).

 

وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمينَ 

 

95- ولي آنها به خاطر كارهاي بدي كه از پيش براي آينده‌شان فرستادند، هرگز چنين آرزوئي را نخواهند كرد،
     و خدا به (روحيات و اعمال) ستمگران آگاه است.

 

وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ
أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن يُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ
 

 

96- مسلماً خواهي ديد كه اين گونه افراد (از خود راضي) حريص‌ترين مردم (در اندوختن ثروت و قدرت) در زندگی هستند،
     حتی در مقايسه با مشركان (كه طلا خيلي برايشان مهم است).
     هر كدام از آنها آرزو دارد كه هزار سال زندگي بكند،
     ولی اگر اين زندگي دراز را هم داشته باشد، از عذاب (كيفر گناهانشان) جلوگيري نمي‌كند، و خدا به كردارشان بيناست.

 

قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ   

 

97- (آنها نسبت به جبرئيل احساس دشمنی ميکنند چون او وحي خداوند را به تو مي‌رساند)
     بگو: هر كس دشمن جبرائيل باشد (به راستي دشمن رحمت خداوند است !)
     چونکه جبرائيل به اذن و فرمان خدا، وحي را بر قلب تو فرود آورد،
     كه اين وحي نيز اصل آنچه را که از كتب پيشين در نزدشان است، تصديق مي‌كند و مايه راهنمائي و مژده به باوركنندگان است.

 

مَن كَانَ عَدُوًّا لِّلّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِينَ  

 

98- هر كس كه دشمن خدا و فرشتگان و پيامبران و جبرئيل و ميكائيل باشد (کافر است، و) بايد بداند كه خدا دشمن كافران است!

 

وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ   

 

99- براستي آيات و نشانه‌های روشنگر را بر تو فرستاديم، و تنها بدكارانند كه آنها را رد مي‌كنند.

 

أَوَكُلَّمَا عَاهَدُواْ عَهْدًا نَّبَذَهُ فَرِيقٌ مِّنْهُم بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ

 

100- هر گاه (اين قوم) پيماني بستند، گروهي از آنان آنرا دور انداخته و شكستند، چونکه بيشترشان متعهد و با ايمان نيستند.

 

وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ كِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ  

 

101- و آنگاه كه پيامبري از سوي خدا به سويشان آمد و آنچه ميگفت، با نشانه‌هائي كه نزدشان بود مطابقت داشت،
      گروهي از آنان كه كتاب خدا به آنها داده شده بود، كتاب خدا را پشت‌سرشان انداختند و انگار اصلاً هيچ اطلاعي از آن ندارند.

 

وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ
وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ
بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ
مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ
 

 

102- و گروهي از مردم در زمان سليمان، از (جادوگران،) شيطان‌ صفت هاي بدكار پيروي مي‌كردند.
      سليمان خود هرگز به كار جادوگري نپرداخته و كفر نورزيد (و از راه راستي و درستي دور نشد)،
      بلكه شيطان صفت ها از راستي به دور شده و كفر ورزيدند و به مردم سحر و جادوگري مي‌آموختند،
      و آن اطلاعاتی که به دو فرشته (صفت) بنام ‌هاروت و ماروت در سرزمين بابل براي دفع و مبارزه با جادوگري داده شده بود،
      آنها هميشه پيش از‌ اينکه آنرا به مردم آموزش بدهند، بآنها مي‌گفتند: در حقيقت، اين كار ما آزمايش و تمرين
      (براي‌ آموزش ضد جادوگري است،) بنابراين از راه راستی و درستي به دور نرويد و كفر نورزيد.   
7.5
      ولي بعضی ها از آموزش اين دو (سوء استفاده نموده)، مطالبي را مي‌آموختند كه (مثلاً) بين مرد و همسرش جدائي بياندازند.
      باوجود اين قادر نبودند به کسی صدمه ای بزنند، بدون اينکه خداوند امکان آن را برايشان گذارده باشد.
      (همانگونه كه همه قدرتها به خداوند تعلق دارد، اينها از نيروهاي طبيعي كه خدا نهاده، مصرف های كفرآميز نموده
      و به مردم ضرر مي‌رساندند؛ البته بدون امكان خوبي يا بدي كردن كه خدا امکانش را برای ما گذاشته، اينها نمي‌توانستند به كسي زيان برساندند)
      و اينها چيزي مي‌آموختند كه براي جامعه زيان داشته و هيچگونه نفعي برايشان نداشت، و مي‌دانستند كه اين كارها براي آخرت
      نتيجه خوبي ندارد، و اگر آن مردم شعور داشتند، مي‌دانستند كه اين جادوگري داد و ستد بسيار زشتي بوده است
      كه آنها شخصيت خود را به آن مي‌فروختند.         
8

 

وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ واتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّه خَيْرٌ لَّوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ 

 

103- و اگر انها (به جاي تكيه به جادوگري) ايمان و تكيه به خدا مي‌داشتند و خدا آگاهانه زندگي مي‌كردند،
      پاداش و نتيجه كردارشان نزد خدا بهتر بود، اگر (به اين حقيقت) آگاه مي‌شدند.

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ 

 

104- اي آنانكه ايمان آورده ايد، به پيامبر نگوئيد: «راعناً» (يعني مراعات ما را بكن)
       بلكه از واژه «انظرنا» (يعني بر ما توجه داشته باش) استفاده كنيد،
      (چون راعنا در زبان عبری، معناهاي ديگري نيز دارد و مي‌تواند وسيله استهزاء و مسخره بوسيله كافران باشد،
      و آنچه را که به شما دستور داده مي‌شود،)
      خوب بشنويد و براي كافران (كه دنبال بهانه براي مسخره كردن پيامبر هستند،) عذاب دردناكي در انتظارشان است.

 

مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللّهُ
يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
 

 

105- آن عده از اهل كتاب که کافر شدند و نيز مشركين (كه حقائق را بر خود مي‌پوشانند،) هيچ دوست ندارند
      كه از خداوندتان خير و نعمتی به شما برسد، در حالي كه خدا رحمتش را بهر كس که اراده بفرمايد، اختصاص مي‌دهد،
      و خدا فضل و نعمتش بسيار زياد است.

 

مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ  

 

106- ما هيچ دستوري را نسخ نمي‌كنيم و يا نسخ آنرا به تأخير نمياندازيم مگر اينكه آن (از نظر فوائد اجتماعي آن زمان) سودمندتر بوده
      و يا دستوري نو با قدرت برتر باشد.
      آيا نمي‌داني كه خدا بر همه چيز تواناست؟
         9

 

أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ 

 

107- آيا نمي‌داني كه مالكيت و كنترل آسمانها و زمين از آن خداست (و او خير شما را مي‌داند) و جز خدا سرپرست و ياوري نداريد.
      (چون كه همه سرپرستي و كمك از او سرچشمه مي‌گيرد و به غير خدا تكيه كردن، بيهوده است.)

 

أَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ  

 

108- آيا مي‌خواهيد از پيامبرتان (يعنی محمد) همانگونه سؤال‌ها و خواسته‌هاي (بني‌اسرائيلي) را كه قبلا از موسي ميشد، بكنيد؟
      (بعضی ها از محمد خواستند که خدا رابرايشان آشكار بسازد، يا يك بت تازه برايشان درست کند، و غيره)
      و كسي كه در در دلش كفرورزي را به جاي ايمان بپذيرد، حقيقتا راه راست و درست زندگي را گم كرده است.

 

وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم
مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
 

 

109- بسياري از اهل كتاب، حتي پس از اينكه حقيقت (پيامبري تو) بر آنها روشن شد،
      از روي حسد باطني‌شان، دوست دارند پس از ايمان آوردنتان، شماها را به حالت كفرورزي برگردانند.
      شما از آنان صرف نظر کرده و تحمل و گذشت داشته باشيد تا خدا دستورش را در اين مورد صادر بفرمايد
      (كه شما در آينده نسبت به آنها چگونه رفتار نمائيد)، براستی خدا بر همه چيز تواناست.

 

وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ 

 

110- و نماز را گرامي و برپا داشته و زكات مال را بدهيد (با نماز روانتان نيرومند و با دادن زكات جامعه‌تان پرتوان مي‌شود)
      و همه گونه خوبی هائی را که از پيش در اين دنيا براي زندگي جاوداني آينده‌تان مي‌فرستيد، آنرا (در آن جهان) نزد خدا خواهيد يافت؛
      مسلما خدا به كردار شما بيناست.

 

وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ   

 

111- آنها (يهوديان) مي‌گويند: هرگز كسي در بهشت وارد نمي‌شود مگر يهودي باشد،
      (و مسيحيان مي‌گويند) مگر اينكه نصراني (مسيحي) باشد.
      اينگونه گفتار از آرزوهای خام و بي‌مايه آنهاست.
      بگو: اگر راست مي‌گوئيد، دليل‌تان را بياوريد (كه شما بهشت مي‌رويد و ديگران نمي‌روند).

 

بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ 

 

112- آري كسي كه وجود و زندگيش را تسليم خدا نموده و انسان نيكوكاري باشد، حتماً پاداشش نزد خدا بسيار است،
      و چنين انسانهاي خوب، نه ترسي در آخرت خواهند داشت و نه اندوهي. (بهشت انحصار نژادي و قومي ندارد
      بلكه باورهاي درست و رفتار شايسته در زندگي اين دنيا، مايه ورود انسان در حالت بهشتي بي‌ترس و اندوه در زندگي،
      و ورود در بهشت در سراي جاودان خواهد بود)

 

وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ
قَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
 

 

113- يهوديان (در مشاجره و از روي تعصب) مي‌گويند: آئين نصاري (مسيحيان) پايه‌اي ندارد
      و نصاري (مسيحيان) نيز همانگونه اظهار مي‌كنند كه يهوديان كارشان بي‌اساس است، در حالي كه كتابشان را ميخوانند.
      نادانان ديگر هم همين گونه گفتگوها را داشتند.
      پس از اين، خدا در روز رستاخيز و حسابگري، درباره اين ادعاها و اختلاف‌هايشان داوري و حكم مي‌فرمايد.

 

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُوْلَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا
إِلاَّ خَآئِفِينَ لهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ 
 

 

114- چه كسي ستمكارتر از کسانی است كه از به زبان آوردن نام خدا در مساجد او جلوگيري كرده،
      و در ويران كردن مساجد كوشش مي‌كنند؟
      اين افراد حق ندارند وارد آن مساجد شوند مگر با ترس.
      برای اين افراد در دنيا خواري و بي‌آبروئي و در آخرت عذاب بزرگي در انتظارشان مي‌باشد.

 

وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ 

 

115- (در مورد تغيير قبله مسلمين در زمان محمد (ص) از بيت‌المقدس به كعبه و به طور كلي) مشرق و مغرب همه مال خداست،
       و به هر سو رو نمائيد وجود خدا آنجاست؛
       در حقيقت اين خداوند است که جهان را پهناور نموده و بر همه چيز  داناست.

 

وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَل لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ  

 

116- برخي (از يهوديان و مسيحيان و نيز مشركان) گفته‌اند: خدا پسري انتخاب نموده (اين گفتار بي‌پايه و بي‌منطقي است)
      خدا منزه و برتر از اينهاست (او نه فقط پسران،) بلكه هر چه در آسمانها و زمين است متعلق به او در قدرت اوست،
      و همه موجودات تسليم اراده او هستند.

 

بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ  

 

117- او به آسمانها و زمين هستي بخشيده و هنگامي كه امرش بر ايجاد چيزي باشد كه بگويد باش! آن مي‌شود.

 

وَقَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ لَوْلاَ يُكَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ 

 

118- نادانان مي‌گويند: پس چرا خدا با ما سخن نمي‌گويد، يا آيه ای برای ما (مستقيما) نميايد؟ اين چنين گفتاري را پيشينيان نيز مي‌گفتند.
      طرز انديشه‌شان شبيه يکديگر است. ما نشانه‌ها را براي كساني كه يقين دارند، بصراحت آشکار فرموديم.

 

إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ 

 

119- ما ترا براي بيان حقيقت، بعنوان مژده دهنده (به نيكوكاران) و هشداردهنده (بر بدكاران) فرستاديم
      و تو مسئول آينده دوزخيان نخواهي بود (كه چرا حقايق را نپذيرفتند) آنها خود مسئول كردارشان هستند.

 

وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم
بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ  

 

120- و هرگز يهوديان و نصاري (مسيحيان) از تو خشنود نخواهند شد تا اينکه از آئين (تحريف شده) آنها پيروي كني.
       بگو: هدايت خدا تنها راهنمائی درست است، و اگر پس از اينكه (رهنمائي) از دانش الهي به تو رسيد،
       از خواسته‌ها و هوس‌های آنها پيروي كني، ديگر از سوي خدا سرپرست و ياوري برايت نخواهد بود.

 

الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمن يَكْفُرْ بِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ  

 

121- آنان كه كتاب الهي را به ايشان داديم و درست (و از روي دقت در معاني) آنرا مطالعه مي‌كنند (حقيقت را دريافته و)
      به آن (قرآن) ايمان مي‌آورند و كساني كه كفر بورزند خودشان زيان مي‌بينند.

 

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ 

 

122- اي فرزندان اسرائيل (يعقوب)، آن نعمت‌هائي را كه (با ارسال پيامبران متعدد و رهنمودشان) بر شما ارزاني نمودم ياد بياوريد
      و به راستي (با ارسال اين همه راهنمائي ها) در گذشته بر شما بيشتر از همه مردمان دنيا فضل عنايت فرموديم.

 

وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ 

 

123- و (از اين رو و با اين همه راهنمائي) بترسيد از روزي كه كسي به جاي ديگری پاداش و يا جزاي عمل نمي‌گيرد
      و از کسی تاواني پذيرفته نمي‌شود و وساطت برای کسی سودي ندارد و بدکاران كمك و ياري نمي‌شوند.

 

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ  

 

124- به ياد بياوريد آنگاه كه خداوند ابراهيم را به دستورهای گوناگون آزمود
      (مانند مخالفت با بت‌پرستان قدرتمند بابل و آزمايش سخت سربريدن پسرش اسماعيل و دستور مهاجرت‌ها و غيره)
      و او تمام اين آزمايشها بخوبی انجام داد.
      خداوند فرمود: من ترا پيشواي مردم قرار مي‌دهم.
      او گفت: از دودمان (و از فرزندان من نيز پيشوا خواهند شد؟)
      خدا فرمود: اين پيمان من شامل حال ستمگران نميشود
      (بلكه از فرزندان تو تنها آنها كه درستکار بوده و شايستگي داشته باشند، پيشواي مردم خواهند شد) 
10

 

وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى
وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ
 

 

125- و (ياد بياوريد) هنگامي كه خانه كعبه را محل بازگشت مردم براي يكتاپرستي و كانون امن و امان قرار داديم.
      شما نيز (به يادبود نماز آن پيامبر گرامي ابراهيم در جايگاه نماز او يعنی "مقام ابراهيم") جائي براي نماز گزاردن انتخاب كنيد
      و (به ياد سفارش و) پيمان ما با ابراهيم و اسمعيل كه خانه (يكتاپرستي) مرا براي استفاده طواف‌گران
      و مجاوران (کسانی که برای عبادت در حوالی آن ميمانند) و (نمازگزاران) که به ركوع و سجود خداوند مي‌روند،
      از (بت‌ها و آلودگي‌ها) پاكيزه نگهداريد.

 

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هََذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ
قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
 

 

126- و (ياد آوريد) هنگامي كه ابراهيم گفت: خداوندا: اين شهر را امن بنما
       و به ساكنان اين شهر هر كدام كه به خدا و روز واپسين ايمان آورده اند از محصولات فراوان گوناگون روزي عنايت بفرما.
       خدا فرمود: (نه تنها به مؤمنان روزي مي‌دهم بلكه حتي) به كسي كه كفر بورزد روزي موقت كم (در اين دنيا) رامي‌دهم
       سپس او را (به ناسپاسي و خود دوري از حقيقت) به سوي عذاب آتش مي‌كشانم و چه سرانجام بد و ناگواري است.

 

وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ  

 

127- و (ياد بياوريد) هنگامي كه ابراهيم و اسمعيل پايه‌هاي ديوار اين خانه را بالا مي‌برند (و در نيايش مي‌گفتند:)
       پروردگارا (اين خدمت و عبادت را) از ما بپذير كه تو (به نيايش‌ها) شنواي دانائي.

 

رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ 

 

128- خداوندا (به ما راه بنما كه) تسليم فرمان تو باشيم و از فرزندان و دودمان ما امتي بشود كه تسليم تو باشند،
       و راه و روش پرستش را به ما بنمايان و (هر گاه از تو دور شويم با رحمت و لطف خودت) دوباره بما رحم کن،
      چون كه تو بسيار توبه‌پذير و بسيار مهرباني.

 

رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ 

 

129- بار خدايا، از دودمان ما پيامبری از ميان‌شان بر انگيز كه آيات و فرموده‌هاي ترا برايشان بخوانند
      و كتاب و حكمت (درست‌انديشي، درست باوري) را به ايشان آموخته
      و (بدينوسيله) آنها را از (گم گشتگي، ناداني، و آلودگي‌ها) پاكيزه نمايد، زيرا كه توئي تواناي حكيم (داناي فرزانه)

 

وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ 

 

130- چه كسي از آئين (يكتاپرستي) ابراهيم روي برمي‌گرداند مگر اينکه دلش تباه و ابله و بيخرد شده باشد؟
      زيرا كه ما ابراهيم را (بخاطر يكتاپرستي، به مقام پيامبري و امامت) در دنيا برگزيديم
      و البته در جهان (آينده) ديگر از شايستگان نيكوكار خواهد بود.

 

إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ  

 

131- و هنگامي كه خداوندش به او فرمود: سر به فرمان خدا فرود آور!
      او (نيز از دل و جان) گفت: مطيع و تسليم فرمان خداوند پروردگار جهانها و جهانيان شده‌ام.

 

وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ 

 

132- هم ابراهيم و هم يعقوب به فرزندان خود سفارش و وصيت نمودند كه اي فرزندان:
      خداوند آئين درست يكتاپرستي را برای شما نهاده و حتما تا آخرين لحظه جان سپردن، تسليم آئين خدا باشيد.

 

أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ
مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
 

 

133- شما آيا به هنگام فرا رسيدن مرگ يعقوب حاضر بوديد كه از فرزندان خود پرسيد: پس از مرگ من كي را مي‌پرستيد؟
      آنها گفتند: همان معبود تو و معبود پدران پيشين تو ابراهيم و اسمعيل و اسحق را كه معبود و خداي يگانه است،
      و ما تسليم فرمان او هستيم.

 

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ 

 

134- آنها گروهي بودند كه در گذشتند و هر كاري که كردند، نتيجه‌اش براي خود آنهاست و شما هم هر كاري بكنيد براي خودتان است
      و شما مسئوليت اعمال آنها (گذشتگان) را نخواهيد داشت.

 

وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ 

 

135- يهوديان گفتند به آئين يهودي باشيد هدايت ‌ميشويد، و نصاري (مسيحيان) نيز گفتند اگر مسيحي باشيد هدايت مي‌شويد.
       بگو: بلکه بايد از آئين پاك يكتاپرستي ابراهيم پيروي كنيد كه هرگز از مشركين نبود
       (و در آفرينش و خدائي، مانند شما، شريك براي خدا قائل نمي‌شد)
11

 

قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ
وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
 

 

136- (اي مردم) بگوئيد: ما به خداي يگانه و هر آنچه به ما مسلمين (يعني قرآن)
      و به آنچه به ابراهيم و به اسمعيل و اسحق و يعقوب و پيامبران اسباط
(گروهی از فرزندان يعقوب) از رحمت خداوند فرود آمده
      و آنچه به موسي و عيسي و پيامبران ديگر از سوي خدا عنايت شده است ايمان آورده‌ايم
      و بين هيچ يک از آنان جدائي و فرق (در حقانيت‌شان) نمي‌گذاريم.
      (يعنی همه آنها ماموران راهنمائي به سوي خداي يگانه بودند) و ما تسليم فرمان خدا هستيم.

 

فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ 

 

137- و اگر آنان بدين گونه جهان‌بيني و آئينی كه شما داريد ايمان بياورند، راه راست را پيدا مي‌كنند و اگر روي برگردانند،
      به راستي خودشان در آئين خدا در پارگی و تفرقه هستند و خدا شما را از شر آنها نگه خواهد داشت
      (و اينها نخواهند توانست آئين شما را از بين ببرند) و خدا (به گفتار و کردار همه) شنوا و آگاه است.

 

صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ 

 

138- اين رنگ‌آميزي زيباي خداست
      (رنگ راستي و درستي و يكتاشناسي و يكتاپرستي در اسلام و نه رنگ‌هاي نژادپرستي و پرچم‌ پرستي‌هاي ستمگران و كفرورزان)
      و چه رنگي از اين رنگ‌آميزي توحيدي خدا زيباترست؟
      و اينكه (بگوئيد:) ما همه تنها خدا را مي‌پرستيم (ونه پرچمي را مي‌پرستيم و نه گردنكشان و زورمندان را).

 

قُلْ أَتُحَآجُّونَنَا فِي اللّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ 

 

139- بگو: آيا دربارة خدا با ما بحث مي‌كنيد؟
      (برخي خدا را فقط خداي يهوديان و مسيحيان و يا ديگران گمان مي‌كرده‌اند ولي در حقيقت)
      خدا همان خداوند پروردگار همه ما و شما است و بازتاب كردار ما بر خود ماست و مسئول كردارتان خودتان هستيد
      و ما با دل پاك و با همه وجود تنها او را مي‌پرستيم.

 

أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ كَانُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى
قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
 

 

140- شما (يهوديان و مسيحيان) از كجا ادعا مي‌كنيد كه ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب
      و پيامبران اسباط (گروهی از فرزندان يعقوب)، يهودي و يا نصاري (مسيحي) بودند؟
      شما بهتر مي‌دانيد يا خدا؟
      و چه كسي ستمكارتر از آن است كه گواهي حقيقي را كه (درباره اين انبياء) از خدا مي‌داند كتمان و مخفي نمايد
      و خدا از اعمالشان غافل نيست.

 

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ 

 

141- آنها (پيامبران و ملت‌هاي گذشته) مردمي بودند كه درگذشتند و آنچه آنان كردند به خودشان باز مي‌گردد
     و آنچه شما مي‌كنيد بخودتان باز مي‌گردد و شما مسئول اعمال گذشتگان نيستيد.

 

سَيَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُواْ عَلَيْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ   

 

142- برخي مردم بيخرد خواهند گفت:
      چه چيز باعث شد كه آنها (مسلمانان) را از قبله‌اي كه بر آن بودند (از بيت‌المقدس به سوي كعبه) برگرداند؟
      (در جواب اين) بگو: مشرق و مغرب همه جا از آن خداست، هر كس را بخواهد به راه راست (يكتاپرستي) راهنمائي مي‌فرمايد.

 

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ
عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ
وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ
 

 

143- بدينگونه شما مسلمين را مردمي ميانه‌رو قرار داديم كه شما در رفتار و كردارتان الگو و نمونه و گواه خوبي و نيكي
      بر مردم جهان بوده و پيامبر نيز الگو و نمونه و گواه خوشرفتاري برايتان باشد
      و (تغيير) قبله‌اي كه قبلا بر آن بودي از اين جهت مقرر كرديم تا آنهائي كه از پيامبر خدا پيروي مي‌كنند
      را از ديگران كه به مخالفت بر عليه او برمي‌خيزند، مجزا و مشخص نمائيم
      و اين موضوع تغيير قبله بسيار بزرگ و دشوار وانمود کرد مگر بر آنهائي كه خدا آنها را هدايت فرمود
      و اين (تغيير قبله) بدان معنا نيست كه خدا ايمانتان را ضايع کند، زيرا خدا نسبت به مردم بسيار دلسوز و مهربان است.

 

قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ
وُجُوِهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ
 

 

144- گردش نگاه‌هاي انتظار وحي ترا به سوي آسمان (كه فرشته وحي از بالا به سويت مي‌آيد) مي‌بينم
      و ترا به سوي قبله‌اي كه از آن خشنود مي‌شوي مي‌گردانيم؛
      بنابراين تو رويت را به سوي مسجدالحرام متوجه کن و شماها هر کجا باشيد روي خود را بدان سو (براي نماز) بگردانيد
      و كساني كه كتاب الهي به آنها داده شده بود به خوبي مي‌دانند كه اين فرمان (تغيير جهت قبله) براستي از جانب خداست
      (و در كتاب‌هاي خود خوانده‌اند كه پيامبر اسلام به دو قبله نماز خواهد خواند)
      و خدا از اعمال آنها (در پنهان داشتن آيات) غافل نمي‌باشد

 

وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَمَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن
بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًَا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ
 

 

145- اي پيامبر بدان كه هر آيتي و معجزه‌اي براي اين گروه از اهل كتاب بياوري، پيرو قبله تو نمي‌شوند
      و تو نيز پيرو قبله آنها نيستي و نبايد باشي؛ حتي از خودشان برخي تابع قبله يكديگر نمي‌شوند
      و اگر تو از هوس‌ها و جنجال ها و تمايلات بيجاي آنها در اين مورد پيروي كني،
      پس از اين آگاهي كه از دستور خدا بر تو آمده است، در آن صورت تو از ستمكاران خواهي بود.

 

الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ 

 

146- كساني كه كتاب الهي به آنها داديم، او (يعنی پيامبر اسلام با مشخصات ذكر شده در تورات و انجيل)
      را مانند فرزندانشان خوب مي‌شناسد ولي گروهي از آنان حق (و حقانيت او را) آگاهانه كتمان و مخفي مي‌كنند.

 

الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ 

 

147- (اين فرمان تغيير قبله) دستور راستين از خداوند پروردگار توست و هيچ شكي نداشته باش و از ترديد ‌كنندگان مباش.

 

وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ 

 

148- و براي هر قومي قبله‌اي و راهي به سوي خداست (و به جاي بحث و گفتگوي زياد درباره قبله،) هرجا که هستيد،
      در كارهاي نيك بر يكديگر پيشي گرفته و سبقت بجوئيد.
      هر جا که باشيد، خدا همه شما را (به دادگاه روز رستاخيز) مياورد و به راستي او بر همه چيز و هر كاري تواناست
      (اين آوردن و بردن و دوباره زنده كردن شما براي خدا كار آساني است.)

 

وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ 

 

149- چنانچه از هر جا (و هر شهري) بيرون بروي باز هم (به هنگام نماز) رويت را به سوي مسجدالحرام (كعبه) بنما
      و اين دستور حق از سوي خدا پروردگار توست و خداوند هرگز از كردارتان غافل نيست.

 

وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ
عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
 

 

150- از هر جا بيرون بروي (براي نماز،) رويت را به سوی مسجدالحرام كن
      و هر جا باشيد (هميشه در هنگام نماز) رويتان را به سوي آن نگهداريد، تا مردم برايتان بهانه و ايراد نگيرند،
      جز ستمگران‌شان (كه به هيچ وجه دست از مخالفت نمي‌كشند)  
12
      پس شما از (مخالفت آنها) نترسيد بلكه از (مخالفت با) من بترسيد
      و به فرمان من باشيد تا نعمت‌ها و خوبي‌هايم را بر شما به حد كمال برسانم و اينكه شما بدينوسيله هدايت شويد. 

 

كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ 

 

151- (با اين تغيير قبله بر شما رحمت نموده و مسير مشخص دين‌تان را تعيين نمودم)
      همانگونه که (بر شما لطف نموده،) از ميان شما برايتان پيامبري فرستاديم كه آيات ما را بر شما بخواند
      و شما را از پليدي‌هاي جسمي و نفساني پاكيزه گرداند و به شما كتاب و حكمت (درست‌انديشي و درست‌نگري) را بياموزد
      و شما را به آنچه كه پيش از آن، بدان آگاهی و دانشي نداشتيد، آگاه سازد.

 

فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِي وَلاَ تَكْفُرُونِ. 

 

152- پس (به شكرانه اين نعمت‌ها،) به ياد من بيائيد كه من بياد شما هستم و سپاس نعمت‌هايم را بنمائيد و كفران نعمت‌ها را ننمائيد.

 

 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ

 

153- اي افراد با ايمان، از بردباري و پايداري و از نماز و صحبت با خدا (بعنوان وسيله در برابر سختي‌هاي زندگي) كمك بگيريد
      زيرا خدا با بردباران است (يعني از آنان دور نيست. انسان گرفتار، با اين روش،
      به آفريدگار جهان با قدرت همه جا گير و بي‌پايان روي آورده و پناه مي‌برد و در پناه او آرامش مي‌گيرد.)

 

وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ   

 

154- و درباره آنها كه در راه خدا كشته شدند، آنانرا مرده نگوئيد كه آنها زنده اند ولي شما (موقعيت آنها را) درك نمي‌كنيد.

 

وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ 

 

155- حتماً شما را (در طول زندگي‌تان) به راه‌هاي گوناگون مانند ترس و گرسنگي و زيان و كم شدن دارائي و زيانهاي جاني
      و کم شدن محصولات و ثمره زحمت‌ها آزمايش خواهيم نمود و (در بوته اين آزمون‌ها) به صبرکنندگان مژده بده.

 

الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ 

 

156- اين (صبرکنندگان،) همانهائي هستند كه هنگام رسيدن ضربه و مصيبت بر آنها،
      زبان حال شان اين است كه ما (و همه آنچه که داريم، همه) متعلق به خدا هستيم
      و (نه به خودمان. اوست كه مي‌دهد و مي‌گيرد و در پايان اين زندگي، با گذاشتن همه چيز و از دست دادن اختيار،)
      به سوي (اختيار و قدرت مطلق و بي‌انتهاي) او باز مي‌گرديم.

 

أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ 

 

157- اينها کسانی هستند که درودها و رحمت خداوند بر آنها بوده و اينان ره يافته گانند.

 

إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ 

 

158- (تپه) صفا و مروه از نشانه‌هاي (تاريخي عبادتي حج خانه) خداست.  13
      از اين رو هر كس براي انجام حج و يا عمره مي‌رود، اشكالي ندارد كه به آن دو (تپه صفا و مروه)
      طواف (يعنی از اين تپه به آن تپه دور زدن) را انجام دهد و هر كس با نيت اطاعت خدا كار نيكي انجام دهد
      البته خدا (با لطفي كه دارد،) در برابر كارهاي خوب بندگانش، قدردان و سپاسگزار و (به همه كردار بندگان) آگاه است.

 

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ 

 

159- كساني (از اهل كتاب‌هاي الهي) كه (حقيقت) نشانه‌ها و آيات روشن و راهنمائي ما را،
      پس از اينكه آشكارا در كتاب براي مردمان بيان نموديم، كتمان و مخفي مي‌كنند،
      آنهائي هستند كه خدا آنها را لعنت و سرزنش مي‌كند (از زحمت خود دور مي‌آيد)
      و لعن و سرزنش‌كنندگان (از انسانهاي خوب و فرشتگان و ديگران) اينگونه افراد را لعن و سرزنش مي‌كنند.

 

إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَبَيَّنُواْ فَأُوْلَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ 

 

160- مگر آنهائي كه پشيمان شده و توبه و بازگشت (به راه خدا) نموده و (خرابكاري‌هايشان را) اصلاح كنند
      و حقايق را (كه از نظر مردم دور نگه مي‌داشتند،) آشكار كنند كه در اين صورت، توبه آنان را مي‌پذيرم
      چونکه من بسيار توبه‌پذير و مهربان بر نيكان هستم.

 

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ 

 

161- كساني كه كافر شدند و در حال كفر مردند، لعنت و سرزنش خدا و فرشتگان و مردم همگي بر آنها خواهد بود.

 

خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ 

 

162- آنها در آن حالت (لعنت و سرزنش و دوري از رحمت خداوند،) جاودان مي‌ماند.
      از عذاب‌شان چيزي كم نمي‌شود و كسي هم نگاهي (ترحم‌آميز) به آنها نمي‌كند.

 

وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ 

 

163- و (بدانيد) كه تنها معبود شما خدائي يگانه است كه هيچ كس و يا چيزي سزاوار پرستش نيست جز او
       كه بخشاينده بر همه و مهربان بر نيكان است.

 

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ
وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْيَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ
وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَيْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
 

 

164- به راستي در آفرينش آسمانها (با آن همه كهكشان‌ها) و زمين (با اين همه زيبائي‌ها) و رفت و شد پياپي شب و روز
      و (پديده روي آب ماندن و شناوری) كشتي‌ها كه روي دريا حركت مي‌كنند و اين همه براي مردم سودمند هستند
      و آبي (باراني) كه خدا از آسمان فرو مي‌ريزاند و زمين مرده، دوباره با آن زنده مي‌شود
      (و باعث مي‌شود كه گياهان رشد و نمو كرده، زمين سبز و خرم شده) و حيوانات فراوان روي آن پراكنده مي‌شوند
      و وزيدن بادها و ابرها كه بين آسمان و زمين مي‌مانند، نشانه‌هائي (از قدرت و عظمت آفريننده) براي مردم انديشمند مي‌باشند.

 

وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى
الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ
 

 

165- برخي از مردم غير از خدا معبودهائي را (مانند بت‌ها يا برخي از انسانها و يا مال و غيره را در ذهن‌شان) مي‌پذيرند
      و آنها را همچون خدا دوست مي‌دارند. ولي آنهائي که ايمان درست دارند، دوستي‌شان نسبت به خدا از همه شديدتر است
      و ستمگران هنگامي كه عذاب خدا را ببينند، خواهند ديد كه همه نيرو از آن خداست و متعلق به اوست (نه ديگران)
      و اينكه خدا مجازاتش (به ستمكاران) شديد است!

 

إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ 

 

166- (تصور کنيد) هنگامي را كه رهبران باطل از پيروان خود (در روز رستاخيز) دوري و بيزاري مي‌جويبند،
      آنگاه كه عذاب خدا را مشاهده مي‌كنند و آنگاه که همه پيوندها و همبستگي‌هايشان بريده شده و دستشان از همه چيز كوتاه مي‌شود.

 

وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ 

 

167- و نيز پيروان (معبودهاي پوچ) مي‌گويند: اي كاش اگر بار ديگر مجال (زندگي در دنيا را) داشتيم،
       ما هم مثل آنها كه از ما بيزارند از آنها بيزاري مي‌جستيم و دوري مي‌كرديم!
       آري خدا اينطور اعمال‌شان را به صورت پشيماني و حسرت‌ها نمودار ميسازد و آنها از آتش دوزخ بيرون آمدنی نيستند!

 

يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلًا طَيِّبًا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ 

 

168- اي مردم از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است بخوريد و از وسوسه‌هاي شيطان پيروي نكنيد، چون او دشمن آشكار شماست.

 

إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ 

 

169- او شما را به كارهاي بد و زشتي‌ها مي‌راند و نيز چيزهائي را كه نمي‌دانيد به خدا نسبت بدهيد
      (برای مثال، حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال بگوئيد).

 

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ 

 

170- و آنگاه كه به ايشان گفته مي‌شود: بيائيد آنچه را خدا (براي راهنمائي‌تان) فرستاده، پيروي كنيد،
      در جواب مي‌گويند: نمي‌خواهيم، بلكه ما آنچه را كه پدران ما به آن طريقه زندگي ميکردند همان را پيروي مي‌كنيم.
      گرچه پدران‌شان چيزي سرشان نمي‌شد و در راه درست نبودند (، باز هم بايد از نادانان در گذشته پيروي كنند؟)

 

وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لاَ يَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ 

 

171- مثال كافران (نا فهم)، شبيه اين است كه كسي (براي نجات حيواناتي) به آنها داد و فرياد بزند،
       آنها كه جز سر و صدا چيزي درک نمي‌كنند.
       اين كافران (كه دلشان بسته و كور است، همانند) كر و لال و نابينايان هستند
       و دركي از حقيقت و نتيجه‌گيري درست از  امور را ندارند (بلكه تقليد ناسنجيده و كوركورانه مي‌كنند.)

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُواْ لِلّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ  

 

172- اي مردم با ايمان، از غذاي پاكيزه كه به شما روزي داديم بخوريد، و سپاس خدا را بنمائيد، اگر او را مي‌پرستيد.

 

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 

 

173- خداوند بر شما اين ‌چيزها را حرام كرده است:
      گوشت مردار و خون و گوشت خوك و هر چه به نام غير از خدا كشته شده باشد.
      با وجود اين اگر كسي ناچار شود و بدون تمايل (نه براي لذت و تفريح) و از اندازه رفع گرسنگي تجاوز نكند،
      برايش گناه نيست (که از آنچه نامبرده شده، بخورد) زيرا خدا آمرزنده ی مهربان بر نيكان است.

 

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ
وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
 

 

174- آنها كه بخشهائی از حقيقت پيام‌هاي فرستاده شده از كتاب خدا را پنهان مي‌كنند (مانند بخش‌هائي از انجيل كه قرن‌ها پيش
      از آن برداشتند و کم کردنند و اين كارشان را حتي نام يوناني
Apocrypha يعنی پنهان‌كاري، بر آن نهادند)
      و براي اين كار (زشت) بهاي ناچيزي (مانند مقام و رياست كليسا) دريافت مي‌كنند، اين مال حرام را كه مي‌خورند،
      جز آتش در وجودشان نخواهد بود و در روز رستاخيز، خدا با آنها سخني نخواهد گفت و آنها را از اين پليدكاريشان،
      پاكيزه نخواهد نمود (يعنی چنين گناهي بخشوده نمي‌شود) و عذابشان بسيار دردناك است.

 

أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَآ أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ 

 

175- چنين مردمي گمراهي را در عوض راهنمائي خدا خريده و عذاب را به جاي آمرزش خدا خريداري كردند،
      پس چه ميتواند آنها را به تحمل آتش و سوزش بردبار نمايد؟

 

ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ 

 

176- اين (فرجام بسيار بد چنين مردم) از اين رو ميباشد كه خدا كتاب را براي درک راستي و درستي فرو فرستاد
      و آنهائي كه در كتاب خدا دستبرد زده و آنرا خلاف آنچه بوده، نماياندند،
      واقعاً مايه پارگي و از هم پاشيدگي عميق (در باور دينی جامعه و نسل‌ها بوده اند و) ميباشند.

 

لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ
وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ
وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء والضَّرَّاء
وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
 

 

177- نيكوكاري به اين نيست كه روي‌تان را به سوی مشرق و مغرب بكنيد (همه‌اش درباره تغيير قبله مجادله كنيد،)
      بلكه نيكوكاري اين است كه انسان به خدا و روز باز پسين و فرشتگان و (وحي) كتاب خدا و پيام‌آوران ايمان داشته باشد
      و از روي دوستي خدا از مال خود گرچه آن مال را دوست مي‌دارد به خويشاوندان و يتيمان و فقيران و در راه ماندگان
      و گدايان و براي آزادي بردگان مي‌دهد و نيز نماز برپا داشته و زكات مي‌دهد و چنين افرادی پيماني را كه بستند،
      انجام مي‌دهند و در برابر سختيهای كارزار و محروميت و درد و رنج، بردبار و در ميدان جنگ پايدارند.
      اينها راست مي‌گويند (نه آنها كه فقط حرف مي‌زنند) و هم ايشان هستند كه خدا آگاه بوده، از بديها پرهيز مينمايند.

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ
بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ
 

 

178- اي اهل ايمان حكم قصاص (عکس المعل در مقابل آدمكشي) چنين است:   14
       اگر (قاتل) مرد آزاد باشد، خود آن مرد آزاد (مسئول است نه زن و بچه و قبيله‌اش)
       و اگر (قاتل) برده باشد، خود آن برده (مسئول است نه ديگري)
       و اگر (قاتل) زن باشد، خود آن زن (مسئول است و نه ديگري).
       با وجود اين امر اگر (قاتلی) از سوي برادر (ديني‌اش كه ولي مقتول هست،) به نحوي مورد عفو قرار بگيرد
       (و به جاي كشتن قاتل،) ديه يعني خون‌بها قبول نمايد،
       بايستی (اين پرداخت خونبها يعنی ديه) از راه درست و پسنديده و متعارف باشد
       و (قاتل) پرداخت آن (خونبها، ديه) را با كمال مهرباني و خوبي انجام دهد (تا دشمني‌ها از بين برود).
       اين (سيستم پرداخت ديه،) مايه كم‌تر شدن (رنج و صدمات اجتماعي) و رحمت و مهرباني از سوي پروردگارتان مي‌باشد.
       پس از اين، اگر كسي (از اين قوانين نامبرده الهي) تجاوز و سرپيچي كند عذاب سختي در انتظار اوست.

 

وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ 

 

179- اي خردمندان، در (قانون) قصاص (بخاطر ترس از آدمكشي كه در نتيجه خود قاتل كشته شود و با جلوگيري از كشتار ديگران، حفظ)
      حيات و زندگي (بهتر جامعه، نهفته) است و اينكه (اين قانون برای آن است كه از ظلم و كشتار ديگران) پرهيز نمائيد.

 

كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ 

 

180- (در مورد وصيت) بر شماست از اين كه هر كسي وقتي احساس کند که مرگ بر او نزديك مي‌شود،
      از دارائي خود چيزي براي والدين و نزديكان بگونه‌ئي شايسته، سفارش و وصيت نمايد كه اين كار سزاوار مقام خداآگاهان است.

 

فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ 

 

181- پس از آن اگر كسي بعد از شنيدن وصيت، آنرا تغيير بدهد گناهش به گردن آنهائي است كه وصيت را تغيير مي‌دهند،
      و بدانيد كه خدا شنوا (ي گفته‌هايتان) و آگاه (از كردارتان) مي‌باشد.

 

فَمَنْ خَافَ مِن مُّوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 

 

182- با وجود اين اگر كسي از اين نگران باشد كه وصيت كننده، ناعادلانه به وارث ستمي روا داشته
      (مثلاً همه ثروت را به فرزند اول داده و ديگران و خردسالان را بي‌كمك رها كرده) و يا وصيت به گناه كرده باشد،
      بهتر است كه ميان آنها (وارثان) سازش و اصلاح نمايد (كه اين اصلاح عادلانه) بر او گناهي محسوب نمي‌شود،
      زيرا خدا آمرزنده (و بر نيكان) مهربان است.

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ 

 

183- اي اهل ايمان روزه (بعنوان دستور) بر شما نوشته و واجب شده،
      همانگونه كه به مردم پيش از شما نوشته و واجب شده بود، تا (با روزه گرفتن و خودداري از گناهان) پرهيزكار شويد.

 

أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ
فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
 

 

184- روزهائی با تعداد معين (در سال بوده) و با وجود اين اگر كسي از شماها بيمار بوده و يا در سفر باشد،
      به تعداد روزها (ئيكه نتوانست در ماه رمضان روزه بگيرد،) روزهاي ديگري (را به جاي آنها روزه بگيرد)
      و در مورد آنهائيكه روزه داشتن برايشان زحمت زياد و مشقت داشته باشد (مانند پيران و افراد ضعيف)،
      به جاي آن كفاره‌ي غذاي فقير بدهند و هر كس بر اين نيكي بيفزايد براي او بهتر است
      و اگر (بتوانيد) روزه بگيريد، بدانيد كه برايتان بهتر است.

 

 شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ
وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ
وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

 

185- ماه رمضان ماهي است كه در آن ماه، قرآن فرو فرستاده شده كه مايه راهنمائي مردم مي‌باشد
      و نكته‌ها و نشانه‌ها فراوان از براي راهنمائي داشته و جدا كننده (حق از باطل) است.
      بدين ترتيب هر كس در اين ماه حضور داشته باشد، بايد كه روزه بگيرد و هر كس بيمار و يا در سفر باشد
      به همان شمار روزها (ئيكه بيمار يا در سفر بوده)، روزهاي ديگر (پس از ماه رمضان روزه بگيرد).
      خدا برايتان آساني مي‌خواهد و براي شما سختي منظور ندارد و بايد که تعداد روزها را تكميل نمائيد
      و (با روزه داري و توجه بيشتر به عبادت در اين ماه مبارك)
      بزرگي خدا را در هدايت و آگاه كردن‌تان بيشتر درك و قدرداني نموده و سپاسگزار رحمت‌هاي الهي باشد.

 

وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ 

 

186- هر گاه بندگانم درباره من از تو بپرسند، بايد بدانند كه من نزديكم و دعاي دعا کننده ای را كه مرا مي‌خواند پاسخ مي‌دهم.
       پس لازم است كه آنها نيز دعوت مرا بپذيرند و به گفتار من ايمان بياورند تا اينكه در راه درست پيشرفت بنمايند.  
15

 

أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ
وَعَفَا عَنكُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ
ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى الَّليْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
 

 

187- در شبهائي كه روزهاي آن را روزه هستيد، آميزش با همسران‌تان حلال مي‌باشد.
      آنها لباس (پاكدامني و زينت) شما بوده و شما نيز لباس (پاكدامني و نگهداري) شان مي‌باشيد.
      خدا مي‌دانست كه در گذشته (با وجود اينكه آميزش در زمان روزه ممنوع بود) بخود خيانت مي‌نموديد
      (و گاهي اين كار را انجام مي‌داديد). با وجود اين،
      خدا (گرچه شما از خدا دور شده بوديد، و با اين حكم رحمت) توبه شما را پذيرفت
      و شما را بخشيد. پس از اين (مي‌توانيد) با آنها (در شب) آميزش نموده و دستورهاي خدا را با ميل پيگيري نمائيد.
      بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد (سپيده دم) از رشته سياه (شب در افق مشرق) آشكار شود.
      سپس روزه را تا شب به پايان برسانيد و هنگامي كه (در توقف چند روزه عبادتي) به اعتكاف (اقامت در مسجد برای عبادت)
      در مساجد مشغول هستيد، در آن دوره با زنان آميزش ننمائيد.
      اين احكام، حدود و مرزهاي (معنوي) الهي هستند، از اين رو به آن نزديك نشويد (كه مبادا تجاوز كنيد).
      اينگونه خدا آيات (هدايت) خود را برايتان آشكار مي‌نمايد تا شما خداآگاه و خداپروا باشيد.

 

وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُواْ فَرِيقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ 

 

188- دارائي‌هاي يكديگر را ميان خودتان به نادرستي نخوريد و با اينكه نادرستي ادعاي خودتان را مي‌دانيد آنرا به (دادگاه و)
      قضات نكشانيد تا (بوسيله رشوه و غيره) بخش‌هائي از دارائيهاي مردم را به نادرستي و زور (تصرف كرده) و بخوريد.

 

يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ
مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
 

 

189- از تو درباره چگونگي تغييرات هلال ماه مي‌پرسند.
      بگو: اين (از لطف خدا) براي زمان‌شناسي و تقويم (طبيعي) و براي (نظام زندگي) مردم
      و نيز براي (تعيين درست زمان) حج مي‌باشد.    
16
      و نيز اين كار درستي نيست كه از پشت خانه وارد آن شويد بلكه نيكي در اين است كه (از كارهاي نادرست و ناشايسته)
      پرهيز نموده و از در وردی خانه براي ورود استفاده نمائيد و خداآگاه و خداپروا باشيد تا خوشبخت و رستگار گرديد!

 

وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ 

 

190- در راه راستين خدا، با آنهائي كه به جنگ شما آمدند، نبرد كنيد ولي از حد تجاوز نكرده و ستم روا نداريد
      (به آنهائي كه به جنگ با شما نيامده اند، مانند پيران و زنان و كودكان و فراريان زيان نرسانيد)
      چون خدا تجاوزگران را دوست ندارد.

 

وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ
حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ
 

 

191- آنهائي كه (يعنی بت‌پرستاني را كه) به جنگ شما آمدند هر كجا يافتيد بكشيد
       و از هر محلي (مثلا مكه و اطرافش) كه شما را از آن بيرون كردند، بيرونشان بكنيد
       و فتنه‌گري و توطئه (ظلم)، از كشتار بدتر است.
       ولي در حدود مسجدالحرام (كعبه) با آنان نجنگيد، تا اينكه آنان با شما در آنجا بجنگند،
       و اگر با شما پيكار كردند آنها را بكشيد. چنين است كيفر كافران (متجاوز).

 

فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 

 

192- ولي اگر از جنگ دست باز داشتند، خدا آمرزنده و مهربان (بر نيكان) است.

 

وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ 

 

193- و تا آن اندازه با آنها پيكار كنيد تا فتنه (فريب و نيرنگ و ستمگري) باقي نماند و دين خدا پايدار بماند.
      ولي اگر از (جنگ و ستمگري) دست کشيدند، (شما هم دست نگهداريد) كه دشمني جز بر ستمكاران روا نيست.

 

الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ
عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
 

 

194- (رعايت) ماه حرام در برابر (رعايت) ماه حرام بوده و (حرمتش محفوظ است)
      و شكستن اين حرمت ها (از سوي دشمنان) سزاوار مجازات است. 
17
      از اين رو هر كس (از دشمنان به خيال اينكه شما را در آن ماه غافلگير نمايند كه شما نمي‌توانيد بجنگيد)، به شما تجاوز كند،
      شما نيز به همان اندازه تجاوزش، آنرا بكوبيد و از نافرمانی خدا پروا بداريد (که زياده‌روي نكنيد)
      و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران (از ظلم) است.

 

وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ 

 

195- از مال خود در راه خدا انفاق (خرج) كنيد و (به علت خودداري از انفاق و خرج نكردن براي تهيه و تقويت وسائل دفاعي جامعه)
       با دست‌هاي خود، خويشتن را به نابودي نرسانيد. نيكي كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست مي‌دارد. 
18

 

وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا
أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ
مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ
وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
 

 

196- و هر گاه حج و عمره را شروع كرديد، از براي رضای خدا به پايان برسانيد
      و اگر در توانائي‌تان (به علت ترس از دشمن و يا بيماري و غيره كه مانع ادامه حج شود،) محدود شويد،
      اگر امكان داشته باشيد و ميسر باشد، آنچه براي قرباني آماده كرده بوديد (ذبح نموده و از احرام خارج شويد)
      و سرهايتان را نتراشيد تا قرباني به محل (ذبح) رسيده باشد.
      و هر كس از شما بيمار باشد يا ناراحتي سر داشته باشد (كه ناچار به تراشيدن مو بشود)،
      پس بايد كفاره‌اي از قبيل روزه يا صدقه يا قرباني بدهد و هنگامي كه اوضاع‌تان امن و درست شد،
      پس از آن هر كس اتمام مراسم حج را با مراسم عمره تکميل نمايد، آنچه از قرباني ميسر باشد (ذبح نمايد)
      و اگر كسي نداشته باشد، سه روز در دوره حج و هفت روز پس از بازگشت، روزه بگيرد كه اين ده روز كامل بشود.
      اين احكام براي كسي است كه خانواده او اهل شهر مکه و در حوالی مسجد الحرام نباشد.
      و (در بجا آوردن احكام الهي) خداآگاه باشيد و بدانيد كه در پيگيري و حسابرسي، خداوند سخت دقيق است.

 

الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللّهُ
وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ
 

 

197- حج در ماههاي معين است و هر كس حج را شروع نمايد،
      در دوره انجام حج از هر تماس جنسي و يا گناه و يا جدال دوري نمايد و هر كار خوبي شما بكنيد،
      خدا آنرا مي‌داند و براي سفر (و نيز آخرت‌تان، با تفكر و عبادت) توشه فراهم كنيد
      و مسلماً بهترين زاد و توشه براي آخرت، تقوي است.
      و اي خردمندان از نافرمانی من پروا داشته باشيد (از دستورهاي من آگاه شويد و پيروي كنيد)

 

لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلًا مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ
وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّآلِّينَ 

 

198- هيچ اشكالي ندارد كه به هنگام حج از خدا فضل و بركت و روزي بخواهيد
      (چيزي بخريد يا بفروشيد و يا براي خدمتي مزدي بگيريد و حج مايه بهبود اقتصاد امت مسلمانان مي‌شود)
      پس چون از عرفات (سرزمين شناخت) كوچ كرديد، خدا را در محل مشعرالحرام (محلي كه شعور انسان رشد بكند) ياد بياوريد
      و او را به خاطر هدايتي كه به شما عنايت فرموده، ياد آورده (و سپاسگزار باشيد) كه پيش از آن هدايت، شما از گمراهان بوديد.

 

ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 

 

199- سپس از همانجا كه انبوه مردم روانه ميشوند، شما هم (به سوي سرزمين منا) رهسپار شويد
      و از خدا آمرزش بخواهيد زيرا خدا آمرزنده و مهربان (بر نيكان) است.

 

فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ 

 

200- و آنگاه كه مناسك (آداب) حج را انجام داديد، خدا را همانطور كه گذشتگان‌تان را ياد مي‌آوريد، ياد آورده
      و نيز با تمركز بيشتر به ياد خدا باشيد.
      برخي از مردمان (حتي در اين حال) مي‌گويد: خداوند خير و بركت دنيا را برايمان بياور.
      و (اين گونه جهان‌نگري محدود) برايش در آخرت فائده‌اي ندارد.

 

وِمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ 

 

201- و برخي ديگر (بهتر دعا مي‌كنند) و مي‌گويند: خداوندا براي ما هم در دنيا و هم در آخرت خوبي
      (و شادماني و رستكاري) پيش بياور و ما را از آتش جهنم دور نگهدار!

 

أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ 

 

202- اين چنين مردمي (با چنين جهان‌بيني) كارشان به نتيجه خوب مي‌رسد و خداوند به حساب زندگي همه زود رسيدگي مي‌كند.

 

وَاذْكُرُواْ اللّهَ فِي أَيَّامٍ مَّعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ 

 

203- در روزهای معين (يازده و دوازده و سيزده ماه "ذی الحجه" بعد از عيد قربان) به ذکر خداوند مشغول بشويد
      و اگر کسی (بجای آن سه روز،) دو روز در ذکر خدا بوده و عجله (در بازگشت) داشته باشد، گناهی بر او نيست
      و اگر کسی بيشتر بماند گناهی بر او نيست، اين برای افرادی است که خداآگاه باشند.
      ای مردم، خداآگاه بوده، از نافرمانی خدا پرهيز کنيد و بدانيد که همه شما بسوی او بازگردادنده ميشويد.

 

وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ  

 

204- از ميان مردم كساني هستند كه زبان دلفريب‌شان درباره امور دنيا، ترا به شگفتي وادار مي‌كند
      و (حتي) نام خدا را به آنچه در دلش هست گواه مي‌گيرد (كه شما را گول بزنند).
      يك چنين فردي سرسخت‌ترين دشمن است (كه انسان را حتي با قسم به خدا فريب بدهد).

 

وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَ  

 

205- همين شخص (ظاهر فريب) وقتي از پيش تو مي‌رود كوشش در خرابكاري در زمين كرده
       و كشاورزي و نسل گياهان وجانوران و انسانها را به نابودي مي‌كشاند (گرچه بداند که) خدا خرابكاري را دوست ندارد.

 

وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ 

 

206- و وقتي به چنين كسي اندرز گفته شود: از نافرمانی خدا بپرهيز!، تعصب خودپرستي‌اش او در گناه بيشتر گرفتار مي‌كند.
      چنين كسي فقط سزاوار دوزخ است و دوزخ چه جايگاه بدي است.

 

وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ 

 

207- (ولي) بعضي از مردم جان خود را به بهاي رسيدن به خشنودي خدا مي‌فروشند و خدا دوستدار (چنين) بندگان است   19

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ 

 

208- اي مردمي كه ايمان آورده‌ايد، با تسليم به خدا همگي با هم در صلح و آرامش درآئيد و از گام‌ها وسوسه‌هاي شيطان
      (براي دشمني نسبت به همديگر) پيروي نكنيد. چون كه او دشمن آشكارتان هست (و سعي در دشمني بين شما را دارد)

 

فَإِن زَلَلْتُمْ مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ 

 

209- و اگر پس از اين همه آيات روشن و آشكار كه بر شما آمده باز هم (از راه راست خدا) بلغزيد (و منحرف بشويد)،
      بدانيد كه خدا تواناي حكيم است.

 

هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن يَأْتِيَهُمُ اللّهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلآئِكَةُ وَقُضِيَ الأَمْرُ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ 

 

210- آيا ناباوران (با وجود اين همه آيات و راهنمائي) انتظار اين را دارند كه خدا و نيز فرشتگان از سايه‌ های ابرها بر آنها ظاهر شوند
      (تا آنها آيات خدا را باور كنند)؟
      (خدا ديدني نيست و) آنچه براي هدايت لازم است در نقشه مشيت الهي مقرر شده است
      و همه امور به بارگاه بازرسي خدا باز مي‌گردند.

 

سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُم مِّنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَمَن يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ  

 

211- از بني‌اسرائيل بپرس كه چقدر آيات و نشانه‌هاي روشن به آنها رسانديم (ولي برخي آنان در نعمت آيات خدا دستكاري كردند)
       و هر كس نعمت (هدايت آيات) خدا را پس از اينكه به او رسيد، تبديل كند (يعنی معنای آنرا تغيير دهد،)
       بايد بداند كه خدا شديداً مجازات دهنده است.

 

زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ اتَّقَواْ فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ  

 

212- از ديدگاه كافران، زندگي دنيا بايد خيلي اشرافي و پر زينت و زرق و برق باشد
       و مؤمنان را (چون زندگي ساده ای دارند) مسخره مي‌كنند، (در حالي كه) خدا آگاهان و پرهيزگران از بديها،
       در روز رستاخيز، جاي‌شان از آنها خيلي بالاتر است و خدا به هر كس بخواهد (در بهشت جاودان) روزي بي‌شمار مي‌بخشد.

 

كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ
فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ
فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
 

 

213- مردم در آغاز يك جور بودند (بعدها اختلاف ‌نظرها پديد آمد).
      خدا پيغمبران را برانگيخت كه مژده به خوبان و هشدار به بدكاران داده و با آنها كتاب براي راهنمائي به زندگي درست فرستاد،
      تا درباره اختلاف مردم داوري نمايد و تنها بدكاران و ستمگران، پس از اينكه آيات روشن به مردم رسيد،
      از روي سركشي، مخالفت كردند. پس از آن خدا آنهائي را كه به راستي و درستي ايمان آوردند،
      به توفيق خود، آنچه را که در باره حقايق اختلاف نظر داشتند راهنمائی فرمود،
      (ولي ناباوران در تضادها واماندند) و خدا هر كسي را بخواهد به راه راست (راستي و درستي) رهنمائي مي‌فرمايد.

 

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ
حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِيبٌ
 

 

214- آيا گمان داريد (بدون آزمايشها) وارد بهشت مي‌شويد
      و مانند آنچه بر گذشتگان از سختي‌ها و گرفتاريها و زيانها رسيده به شما نمي‌رسد؟
      آنان چنان دچار سختي‌ها و زيان‌ها و پريشاني مي‌شدند كه پيامبر و آنهائي كه با او ايمان آورده بودند، با هم مي‌پرسيدند:
      ياري خدا كي مي‌رسد؟ آگاه باشيد كه ياري خدا نزديك است.  
20

 

يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ
وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ
 

 

215- از تو مي‌پرسند چه چيز انفاق بكنند؟
      بگو: هر گونه نعمت مادي خوب و نيكي معنوي (خوشرفتاري و مهرباني) به پدر و مادر
      و نزديكان و يتيمان و فقيران و درماندگان باشد. و البته هر كار نيكي انجام دهيد خدا به آن آگاه است.

 

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ  

 

216- دستور جنگ دفاعی  بر شما مقرر گرديد گرچه برايتان ناگوار است
      و چه بسا از چيزي بدتان بيايد در حالي كه به خيرتان هست و يا چيزي را دوست داشته باشيد
      در صورتي كه برايتان مضرر و شر هست. خدا (با دانش بي‌نهايتش مصلحت شما را) ميداند و شما نمي‌دانيد.

 

يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ
عِندَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ
وَهُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
 

 

217- از تو درباره جنگ در ماه حرام پرسش مي‌كنند،
     بگو: جنگ در آن ماه گناهي بزرگ است ولي جلوگيري مردم از خداپرستي و كفر ورزيدن به او
     و بي‌احترامي به مسجدالحرام (كعبه) و اخراج زيارت‌كنندگان و ساكنان آن، گناه بزرگتري نزد خداست
     و فتنه‌انگيزي (در انحراف مردم از دين خدا)، از كشتار نيز بدتر است
     و مشركان دست از كارزار با شما برنمي‌دارند تا مگر اينکه بتوانند شما را از دين‌تان برگردانند
     و اگر كسي از شما از دينش برگردد و كافر بميرد، چنين كساني ارزش همه كارهاي نيك (گذشته) شان
     در دنيا و آخرت از هم پاشيده و نابود مي‌گردد و چنين كساني ساكنان دوزخ شده و در آن جاودان خواهند ماند.

 

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 

 

218- ايمان آورندگان و آنهائي كه هجرت كردند و در راه خدا جهاد و كوشش كردند،
      اينان هستند كه به رحمت جاوداني خدا اميدوارند و خدا آمرزنده و مهربان بر نيكان است.

 

يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ
كَذَلِكَ يُبيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ
 

 

219- از تو درباره شراب (يعنی آنچه انسان را مست خمار مي‌كند) و قمار مي‌پرسند،
      بگو: در اين دو موضوع، تبهكاري و گناهي بزرگ نهفته است و سودهاي مادي نيز براي مردم دارد
      و بسياري گناه اين دو كار از نفع مادي‌شان بيشتر و مهمتر است.
      و نيز از تو مي‌پرسند چه چيزي را انفاق و بخشش كنند.
      بگو: از آنچه پس از مخارج زندگي باقي مي‌ماند.
      خدا آيات خود را اين چنين برايتان روشن مي‌سازد تا شما به انديشه فرو رويد،

 

فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلاَحٌ لَّهُمْ خَيْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ
وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاء اللّهُ لأعْنَتَكُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
 

 

220- كه درباره دنيا و آخرت‌تان انديشه نمائيد.
       و نيز درباره چگونگی رفتار با يتيمان از تو مي‌پرسند،
       بگو: درباره بهبود وضع آنان بكوشيد و اگر با شما هم خانه شوند،
       انگار مانند برادران (ديني)‌تان، با آنان آنطور مهربان رفتار نمائيد
       و البته خدا از رفتار آنانكه در امور يتيمان فساد مي‌كنند و يا اينکه در بهبود وضع‌شان مي‌كوشند، آگاه است.
       و اگر خدا مي‌خواست (در مورد اداره يتيمان) بر شما سخت مي‌گرفت كه خدا تواناي فرزانه است.

 

وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ
حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُوْلَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوَ
إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
 

 

221- و با زنان مشرك و بت‌پرست تا (به خداي يگانه) ايمان نياورند، ازدواج نكنيد
      و يك كنيز با ايمان از زن مشرکه با ارزش‌تر است
      هر چند (زيبائي و ثروت و ساير برتري‌هاي آن زن آزاد مشركه،) شما را به شگفتي وا دارد
      و (زنان مؤمنه) را به ازدواج مردان مشرك ندهيد تا آنكه آنان ايمان بياورند
      و برده مؤمن از يك مرد آزاد مشرك ارزشمندترست، گرچه (اوضاع ظاهر، ثروت و قدرت مرد مشرك) شما را به شگفتي آورد.
      (در اثر آميزش با مشركان) اينها شما را به سوي آتش سوق مي‌دهند ولي خدا شما را به سوي بهشت و آمرزش مي‌خواند
      و آيات خود را براي مردم روشن مي‌كند تا خوب پند بگيرند.

 

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِي الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ
حَتَّىَ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ
 

 

222- از تو درباره عادت ماهيانه زنان مي‌پرسند، بگو: آن دوره برايشان ناراحت است.
      از اين رو از آميزش با زنان در دورة خونريزي ماهيانه خودداري نمائيد و نزديكي ننمائيد تا پاك شوند.
      پس از آنكه پاك شدند از همان جا كه خدا به شما فرمان داده به آنها نزديك شويد (يعنی از راه طبيعی).
      خدا آنانرا كه پيوسته به سوي او باز مي‌گردند و خود را از گناهان و آلودگي‌ها پاك مي‌كنند، دوست مي‌دارد.

 

نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ 

 

223- زنان شماها كشتزار نسل شماها هستند (براي آينده نسلتان همسرتان را درست انتخاب كنيد،)
      و هرگاه و هرگونه خواسته باشيد به كشتزار نسل خودتان درآئيد
      و براي نسل‌هاي آينده‌تان (يعنی برای فرزندان نيك) از پيش اقدام کنيد.
      و خداپروا باشيد و بدانيد كه حتماً نزد خدا خواهيد رفت و (اي پيامبر) به مؤمنين مژده (آينده خوب) بده.

 

وَلاَ تَجْعَلُواْ اللّهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصْلِحُواْ بَيْنَ النَّاسِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ 

 

224- نام خدا را مورد سوگندهايتان قرار ندهيد تا بدينوسيله و بهانه، خود را نيكوكار و تقوي‌پيشه و مصلح بين مردم جلوه دهيد
      كه خدا راست و دروغ همه را مي‌شنود و از آن آگاه است.

 

لاَّ يُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِيَ أَيْمَانِكُمْ وَلَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ 

 

225- خدا شما را به خاطرسوگندهاي بيهوده (يعنی بدون غرض)تان سرزنش نخواهد كرد
      ولي براي سوگندهائي كه (با تصميم و نقشه قبلي) در دل گذاشته‌ايد، مورد پرسش قرار خواهد داد،
      كه خدا بسيار آمرزنده و بردبار است.

 

لِّلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِّسَآئِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَآؤُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 

 

226- آنهائي که سوگند ياد مي‌كنند كه ديگر با زنان خود آميزش ننمايند، بايست كه چهار ماه انتظار بكشند
      (و در اين مدت در مورد اختلافات خانوادگي، وضع خودشان را براي آينده روشن نمايند)،
      ولي اگر (به همسر خود) بازگشت نمايند و روبياورند، البته خدا آمرزنده و مهربان بر نيكان است.

 

وَإِنْ عَزَمُواْ الطَّلاَقَ فَإِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ  

 

227- و اگر هم تصميم به جدائي و طلاق گرفته باشند، (با عدالت و خوشرفتاري باشد) كه خدا به گفته‌ها شنوا و از دلها آگاه است.

 

وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ
وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ
 

 

228- زنان طلاق گرفته، (پيش از ازدواج ديگر) بايد سر دوره ماهيانه و پاك شدن پس از آن را صبر كنند.
      و در موردشان درست و حلال نيست كه آنچه را خدا در رحم‌شان آفريده، پنهان نگهدارند، اگر به خدا و روز واپسين ايمان دارند.
      و نيز شوهرانشان اگر سر آشتي (نه غرض زورگوئي) دارند، در باز آوردن آنها (به زندگي مشترك) در اين مورد سزاوارترند.
      و همانگونه كه بر زنان وظائفي نهاده شده، براي ايشان حقوق و مزيت‌هائي شايسته گذارده شده است
      (و بايد متقابلاً احترام يكديگر را رعايت نمايند) و (با در نظر گرفتن وضع جسمي و روحي زن و مرد،
      در مورد وظائف و سرپرستي و مديريت خانواده،) مردها درجه بالاتر نسبت به زن‌ها را دارند و خدا توانا و حكيم است.
      (يعني خدا توان‌هاي گوناگون در انسانها نهاده او مي‌داند در زن چه توان‌ها و شايستگي‌ها گذاشته
      و در مردها چه نيروهاي جسمي و تحمل سختي‌هاي بيشتر گذارده
      و او برقراري حقوق و وظائف و روابط بين آنها را بهتر و فرزانه‌تر از هر كس مي‌داند.)

 

الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلاَ يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُذُواْ مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلاَّ أَن يَخَافَا أَلاَّ يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ
فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ
 

 

229- طلاق (با امكان بازگشت به همديگر) دوبار مجاز است و بايد در اين دورة جدائي،
      يا همسر خود را به طور شايسته نگهداري نموده و يا از او به نحو احسن جدا شود
      و حلال‌تان نيست چيزي از مهر و هديه که به زنان خود داديد، پس بگيريد،
      مگر اينكه آن دو از آن بيم داشته باشند كه حدود دين خدا (در احكام ازدواج) را برپا ندارند.
      و اگر ميترسيد که آن دو نتوانند حدود قوانين خدا را (در مورد انصاف) رعايت کنند،
      در اين صورت برای آن دو مانعي ندارد كه زن چيزي از مهر خود را به شوهر ببخشد.
      اين احكام حدود دين خداست و از آن سرپيچي نكنيد و هر كس از احكام دين خدا سركشي كند
      به راستي چنين افرادي ستمكار بشمار مي‌روند.

 

فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ
عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
 

 

230- اگر (پس از طلاق دوم و بازگشت دوم به همديگر، باز هم،) مرد زن را باز طلاق بدهد،
      پس از آن، ديگر آن زن بر آن مرد حلال نيست مگر اينكه با شوهر ديگري (کاملا) ازدواج كند.
      پس از آن، در صورتي كه (اين شوهر ديگر) آن زن را طلاق بدهد و آن شوهر قبلي و زن اميد داشته باشند
      كه در آينده احكام الهي را (در مورد ازدواج) رعايت نموده و برپا دارند،
      مانعي ندارد كه آن دو به هم بازگشته و ازدواج نمايند.
      چنين است حدود و احكام مقررات الهي كه براي مردم آگاه، بيان و روشن مي‌فرمايد.

 

وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النَّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لَّتَعْتَدُواْ
وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُوَاْ آيَاتِ اللّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ
وَمَا أَنزَلَ عَلَيْكُمْ مِّنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
 

 

231- و چنانچه زنان را طلاق داديد و به پايان مدت انتظار (پيش از امكان زناشوئي ديگر) رسيدند،
      يا به گونه‌اي پسنديده از آنها نگهداري كنيد (و آشتي نمائيد) و يا به نيكي آنها را رها نمائيد (كه به زندگي آينده‌شان برسند)
      و مبادا آنان را به زور نگهداشته تا به آنها زيان و ستم روا داريد
      و اگر كسي چنين كار زشتي بكند، (با سرپيچي از دستور خدا) بر خود نيز ستم روا داشته
      و ايات و دستورهاي خدا را به شوخي و مسخره نگيريد
      بلكه نعمت‌هاي خدا را كه به شما عنايت فرموده و نيز آن همه نعمتي را كه به وسيله كتاب خدا
      و آموزش درست انديشيدن و درست‌نگري به شما فرستاده و به وسيله آن به شما پند و اندرز مي‌دهد،
      ياد بياوريد و خداآگاه و خداپروا باشيد و بدانيد كه خدا به همه چيز آگاه است.

 

وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْاْ بَيْنَهُم بِالْمَعْرُوفِ
ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ مِنكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ
 

 

232- و هنگامي كه زنان را طلاق داده و مدت عده‌شان به پايان رسيد، مانع شوهر كردنشان با شوهر (مورد علاقه) شان نشويد ،
      اگر بين ايشان رضايت و موافقت پسنديده‌اي ايجاد شد.
      اين گونه پندها را آنهائي از شما كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند رعايت مي‌نمايند.
      رعايت اين پندها و دستورات مايه رشد اخلاقي و پاكي و پاكيزگي بهتر شماهاست
      و خدا به خير و مصلحت شما داناست و شما نمي‌دانيد.

 

وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ
لاَ تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ تُضَآرَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٍ
مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُواْ أَوْلاَدَكُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّآ آتَيْتُم بِالْمَعْرُوفِ
وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
 

 

233- مادران نوزادشان را دو سال كامل شير بدهند، اگر خواسته باشند كه دوران شيرخوارگي تمام داده شود
      و تهيه خوراك و پوشاك به طور شايسته برعهدة پدر بچه مي‌باشد. البته از كسي بيش از توانائي‌اش انتظار نمي‌رود
      تا اين كه نه مادر در نگهداري فرزند نوزاد به زحمت بيافتد و نه پدر و همچنين نه وارث.
      پس در اين صورت، چنانچه زن و شوهر با رضايت و مشاوره با هم (به عللي) خواستند شير دادن مادر قطع بشود
      (مانعي ندارد) و اگر (بخاطر عدم رضايت مادر و يا ناتواني وي براي شير دادن) خواسته باشيد دايه‌اي براي شير دادن بگيريد
      آن هم اشكالي ندارد در حالي كه حق گذشته مادر و يا بانوي شير دهنده را به شايستگي محترم شماريد و بدهيد
      و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و بدانيد كه خدا به هر آنچه مي‌كنيد آگاه است.

 

وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ
فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
 

 

234- در مورد مرداني كه مي‌ميرند و زنانشان بيوه ميشوند.
      اين زنان بايد چهار ماه و ده روز از شوهر كردن دوباره خودداري نمايند.
      پس از گذشت اين مدت هيچ اشكالي و مانعي ندارد كه آنها براي زندگي خودشان كار پسنديده‌اي انجام دهند.
      (و با مرد دلخواه خود ازدواج نمايند) و خدا به كردار شما آگاه است  
21

 

وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاء أَوْ أَكْنَنتُمْ فِي أَنفُسِكُمْ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ
وَلَكِن لاَّ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَن تَقُولُواْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا وَلاَ تَعْزِمُواْ عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىَ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنفُسِكُمْ
فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ
 

 

235- اشكالي برايتان ندارد كه برای خواستگاري آن زنان اقدام نمائيد يا ميل به خواستگاري در دل داشته باشيد.
      خدا مي‌دانسته كه شما به ياد آنها خواهيد آمد ولي با آنها پنهاني قرار و مدار نگذاريد
      مگر آنكه گفتار شايسته و درست نسبت به ايشان داشته باشيد.
      و تصميم به عقد نكاح زناشوئي نگيريد تا اينكه عده (چهار ماه و ده روز) به پايان رسيده باشد
      و بدانيد كه خدا آنچه را در درون شماست مي‌داند و از نافرمانی با او (خدا) بپرهيزيد و بدانيد كه خدا آمرزنده پر حوصله است.

 

لاَّ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاء مَا لَمْ تَمَسُّوهُنُّ أَوْ تَفْرِضُواْ لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ
وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدْرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ
 

 

236- اگر (به عللي) زنان را پيش از آميزش جنسي، يا تعين پرداخت مهرشان، طلاق بدهيد اين كار گناهي بر شما محسوب نمي‌شود
      ولي بايد به آنها (زنان) هديه‌اي مناسب بدهيد: مرد دارا به اندازه توان دارائی خود و مرد تنگدست نيز به اندازة توان خود،
      كه هديه‌اي شايسته مقام زن باشد و اين امر وظيفه نيكوكاران است (تا با اين هديه از دشمني‌هاي پس از طلاق جلوگيري شود).

 

وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إَلاَّ أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ
عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
 

 

237- و اگر پيش از آميزش طلاق بدهيد در حالي كه مهر لازم را از پيش تعيين نموده‌ايد،
      در اين صورت بايد نصف مهر را بپردازيد مگر اينكه آنها ببخشند
      يا ولي زن (اگر زن سفيه يا كم عقل باشد،) ببخشد
      و اگر (همه) مهر را گذشت كنيد به تقوي و نيكوكاري نزديك‌تر است
      و مهرباني و گذشت بدون انتظار پاداش را در ميان خودتان فراموش نكنيد (كه تأثير مهمي در هماهنگي و آرامش جامعه دارد)
      و خدا به رفتار شما آگاه است.

 

حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُواْ لِلّهِ قَانِتِينَ 

 

238- نگهدار و حافظ نمازهايتان باشيد به ويژه نمازظهر (نيمروز) و در برابر خدا با آگاهي و حضور و احساس كوچكي برپا خيزيد.

 

فَإنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ 

 

239- اگر ترس (از دشمن يا خطري ديگر) داشته باشيد، چه پياده و يا سواره نماز بخوانيد.
      پس از آن كه آرامش يافتيد آنگاه خدا را به ياد آوريد همانگونه به شما آنچه را كه نمي‌دانستيد آموخت.

 

وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ
فِي مَا فَعَلْنَ فِيَ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
 

 

240- درباره افرادی كه به مرگ نزديك مي‌شوند و از خود همسراني به جا مي‌گذارند
      بايد كه سفارش لازم براي همسران خود (به اطرافيان) نموده و سرمايه براي هزينه يكسال همسرشان را بگذارند
      (و سهم ارثي‌شان را بگذارند) و نيز كسي حق ندارد آنها را از خانه‌شان بيرون نمايد ولي اگر خودشان خواستند بيرون بروند
     (و دوباره شوهر بگيرند) و كار شايسته براي خودشان ترتيب بدهند،
     براي شما (ديگران) مسئوليتي وجود ندارد و خدا تواناي حكيم است.

 

وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ 

 

241- براي زنهاي طلاق داده شده هديه‌ي شايسته‌اي از سوي شوهر لازم است و اين سزاوار و وظيفه مردان نيك با تقوی است.

 

كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ 

 

242- خدا بدين گونه آيات و رهنمودهاي روشن خود را برايتان آشكار مي‌سازد تا در آنها انديشه نموده و پند بگيريد.

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ
مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ
 

 

243- آيا توجه كردي به داستان آن گروه زيادي كه شمارشان هزاران نفر بود
      و از ترس مرگ از سرزمين خود فرار نموده و بيرون رفتند (ولي گرچه از ترس مرگ فرار كرده بودند،)
      خدا به آنها فرمود: بميريد (و مردند).
      سپس خدا زندگي دوباره به آنها عنايت فرمود.
      لطف خدا به مردم بسيار است ولي بيشتر مردم سپاسگزار نيستند.   
22

 

وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ  

 

244- و در راه خدا پيكار كنيد (از ترس مرگ فرار نكنيد) و بدانيد كه به راستي خدا به همه شنوا و از همه آگاه است.

 

مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ 

 

245- كيست كه (برای دفاع يا به وسيله قرض‌الحسنه و) انفاق به خدا وام دهد تا خدا چندين برابر و بسيار بيشتر به او پس بدهد؟
      و خدا (روزي و امكانات انسانها را) محدود و يا گسترده مي‌كند (انفاق و در راه خدا خرج كردن مايه فقر نمي‌شود)
      و بدانيد که به سوي او باز مي‌گرديد. (و پاداش‌تان را مي‌گيريد.)

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ
قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا كُتِبَ
عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ
 

 

246- آيا ملاحظه كرديد جريان گروهي از بني‌اسرائيل، پس از زمان موسي را كه به پيامبرشان (شموئيل) گفتند:
      برايمان حاکمی بگذار (تا به رياست او) در راه خدا پيكار كنيم.
      پيامبر گفت: مبادا اگر مبارزه بر شما واجب شود سر باز زده و پيكار نكنيد!
      گفتند: مگر مي‌شود كه ما در راه خدا پيكار و كارزار نكنيم؟
      در حالي كه ما (بوسيله دشمنان) از سرزمين‌مان و فرزندمان بيرون رانده شده ايم؟
      ولي وقتي جنگ بر آنها لازم شد، جز عدة كمي، (از تعهدشان) سرپيچي نمودند
      و البته خدا به چگونگي (انديشه و كردار) ستمكاران آگاه مي‌باشد.

 

وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ
قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
 

 

247- و پيامبرشان (شموئيل) گفت: خدا طالوت را (كه مرد تنومند و پرتوان و باتدبير بود،) براي زمام‌داري شما برگزيد.
      آنها (در نافرماني از خدا) گفتند: چرا او بر ما زمامدار بشود در حالي كه ما شايسته‌تريم و چندان دارائي مالي هم ندارد؟
      (پيامبرشان) گفت: خدا او را براي زمامداري بر شما برگزيد و به او دانش و نيروي بدني فراوان بخشيد
      و خداست كه نيروي زمامداري را بر هر كس که بخواهد مي‌دهد و لطف خدا پهناور بوده
      و خدا (از شايستگي افراد) آگاه است (نه شما).

 

وَقَالَ لَهُمْ نِبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى
وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
 

 

248- پيامبرشان (شموئيل) گفت: نشان حقانيت زمامداري او اين است كه صندوق عهد و پيمان كه در آن صندوق
      آيات و آرامشي از خداوند پروردگارتان قرار دارد و يادگارهاي مانده از خاندان موسي و خاندان‌ هارون (برادرش) مي‌باشد
      و آنرا فرشتگان مي‌آورند و مسلماً در اين جريان نشاني و دليل روشن براي آگاهي شما وجود دارد، اگر با ايمان باشيد.

 

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ
غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ
قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ
 

 

249- پس از اين جريانات هنگامي كه طالوت به فرماندهي لشكر (بني‌اسرائيل) گماشته شد و لشكر كشيد (به لشكريانش،) گفت:
      خدا شماها را در كنار نهري آزمون خواهد نمود بدينگونه كه هر كس از آن نهر سيراب بنوشد، از من نيست
      ولي کسانی كه هيچ از آن ننوشد و يا بيش از يك مشت از آن آب برنداشته و پيمانه‌اي از آن بيش نخوردند از من هستند!
      ولي جز عده كمي همگي از آب آن نهر نوشيدند.
      سپس هنگامي كه او و ياران با ايمانش از آنجا گذشتند، برخي (از ديدن انبوه لشكر دشمن) گفتند:
      ما امروز توان پيكار با (دشمن) جالوت و لشكريانش را نداريم ولي در كنار آنان،
      ديگران كه به ملاقات خدا در روز رستاخيز باور داشته‌اند، گفتند:
      چه بسيار گروهي كم (ولي با ايمان) که بر انبوه بسياري به فرمان و ياري خدا پيروز شدند!
      و خدا يار و ياور بردباران پايدار است.

 

وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ 

 

250- و هنگامي كه (با شمار كم‌شان) در برابر جالوت و انبوه لشكريانش رسيدند نياش كردند:
      پروردگارا، پيمانه بردباري و شكيبائي ما را پر نما و گامهاي ما را استوار گردان و ما را بر قوم كافران پيروز بفرما.

 

فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ
بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ
 

 

251- سپس به ياري خدا آنها سپاه دشمن را به فرار وادار كردند
      و (در اين ميان) داود (جوان شجاع و ورزيده) جالوت فرمانده دشمن را كشت
      و خدا به داود فرمانروائي و درست‌انديشي عنايت فرمود و از آنچه مي‌خواست به او آموخت
      و اگر خدا شر برخي از مردم را بوسيله ديگران از بين نمي‌برد،
      زمين پر از تباهي مي‌شد ولي خدا به جهانيان كرم و لطف فزوني دارد.

 

تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ 

 

252- اينها آيات خداست كه براستي بر تو مي‌خوانيم و همانا تو از پيامبران هستي.

 

تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا
عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ
وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ
 

 

253- برخي از آن پيامبران را بر ديگران برتري داديم و از ميانشان (موسي) بود كه با خدا سخن گفت
      و خدا مقام برخي از آنها را بالاتر نهاد و به عيسي پسر مريم معجزات و نشانه‌هاي آشكار داد
      و ما بوسيله فرشته روح‌القدس او را كمك و تأييد فرموديم.
      باز اگر خدا مي‌خواست با اين همه روشنگري و رهنمائي بوسيله پيامبران،
      پس از آنها ديگر كسي جنگ و كشتار نمي‌كرد ولي (خدا انسانها را در باور و كردارشان آزاد گذاشته)
      و عقيده‌هاي انسانها درباره حقيقت، مختلف و گوناگون بوده است
      و از ميانشان كساني ايمان آورده (و درستكار و نيكوكار شدند)
      و ديگران از دستورهاي الهي روي گردان شده (و به تبه‌كاري و زشتي و كشتار روي آوردند)
      و باز اگر خدا مي‌خواست انسانها همديگر را نمي‌كشتند
      (ولي خدا از روي حكمت به انسانها ازادي انتخاب خوبي و يا بدي را داده است) و خدا آنچه را اراده بفرمايد انجام مي‌دهد. 
23

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ 

 

254- ای مردم با ايمان از آنچه که بشما روزی عنايت فرموديم، انفاق و بخشش نمائيد
     پيش از اينکه روزی برسد که در آن زمان نه خريد و فروش و نه پارتی بازی و رابطه و نه شفاعتی وجود نخواهد داشت
     و کافران خودشان بخود ستم روا ميدارند (و آينده شان را خراب ميکنند).

 

اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ
مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ
وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ
 

 

255- خدا همان است كه جز او هيچکس سزاوار پرستش نيست، هميشه زنده و پاينده است.
     زمان و خستگي و خواب او را فرا نمي‌گيرد.
     آنچه در آسمانها و زمين است مال اوست.
     چه کسی ميتواند در پيشگاهش شفاعتي بكند مگر با اجازه او؟
     آنچه در حال و آينده آنها و هر آنچه در گذشته آنها بوده است ميداند
     ولی آنها به هيچ چيزی از دانش او آگاه نيستند مگر آنچه را او بخواهد که آنها بدانند.
     قدرتش آسمانها و زمين را بصورت گسترده فراگرفته است و نگهداری آنها او را خسته نميکند
     و او بسيار بلند مرتبه و بزرگ مطلق است.

 

لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ 

 

256- در گرايش به دين و باور انسانها، هيچ اجبار نبايد باشد،
       چون كه راه پيشرفت معنوي از گمراهي و بيراهه جدا و مشخص گرديده است.
       پس از اين رو هر كس سركشي و تجاوز از حدود الهي و پرستش غير خدا را رها نموده و به خدا ايمان و روي آورد،
       به درستي كه (براي نجاتش در زندگي) به ريسمان محكمي چنگ زده كه پاره شدنی نيست
       و خدا به همه چيز شنوا و  آگاه است.

 

اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم
مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
 

 

257- خدا يار و سرپرست و رهبر آنهائي است كه ايمان آورده اند،
      آنها را (بخاطر حقيقت‌جوئي‌شان) از تاريكي‌هاي ناداني بيرون آورده و به سوي نور و روشنائي ادراك راهنمائی مي‌فرمايد.
      در مقابل، آنهائي كه كفر ورزيده و سركشان و تبه‌كاران را بعنوان سرپرستان و دوستان خود مي‌پندارند و ميپذيرند،
      آنان (سرکشان طاغوتی) آنها را از نور (بينش فطري انساني) بيرون کرده
      و به سوي تاريكي‌هاي بی خردي ميبرند.
      چنين کسانی، اهل دوزخند كه براي هميشه در آن ماندگار ميمانند.

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ
قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
 

 

258- جريان آن پادشاه (نمرود شاه بابل) را نمي‌داني كه با ابراهيم درباره خدا گفتگو داشت
        و او كسي بود كه خدا به او فرمانروائي داده بود (ولي او مغرور و متكبر شده و خيال مي‌كرد كه خداست)
        هنگامي كه ابراهيم گفت: خداوند پروردگار من آن است كه زنده مي‌كند و مي‌ميراند.
        او (نمرود در پاسخ) گفت: من هم زنده مي‌كنم و مي‌ميرانم
        (دو زنداني را حاضر كردند؛ دستور آزادي يكي و كشتن ديگري را داد!)
        ابراهيم گفت: خدا خورشيد را از مشرق به طلوع مياورد، (اگر ادعاي قدرت خدائي داري) تو خورشيد را از مغرب بياور!
        در اين جا بود كه آن كافر (يعني كسي كه حقيقت را بر خود و يا ديگران مي‌پوشاند) وامانده شد.
        و البته خدا ستمگران را راهنمائي نمي‌كند.

 

أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ
قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ
وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
 

 

259- يا مانند سرگذشت شخصي (از پيامبران) كه از كنار يك ده ويران شده مي‌گذشت
      و ديوارهاي آن ده روي سقف‌هايش فرو ريخته بود (و استخوان‌هاي پوسيده مردگان در آنجا پراكنده شده بود)،
      با خود مي‌گفت: چگونه خدا اينها را دوباره پس از مرگشان زنده مي‌كند؟
      (اين شخص كه جوياي حقيقت بود، بامر مبارك خود،) خدا جان او را گرفته و برای يكصد سال او را مرده نگه داشت،
      سپس او را از مرگ بپا برخيزانده و فرمود: براي چه مدت در حالت مرگ درنگ كردي؟
      او گفت: يك روز يا بخشي از يك روز.
      (خداوند) فرمود: نه، بلكه يكصد سال در حالت مرگ مانده بودي!
      حال به خوراكي و آشاميدني ات (كه همراه داشتي) بنگر كه (خدا آنها را محفوظ نگهداشته) و گذشت زمان تغييرشان نداده
      ولي به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه اسكلت آن از هم پاشيده شده است)
      و اين جريان ترا، آيت و نشاني براي آموزش مردم (در مورد ايمان و يقين به رستاخيز و زندگي دوباره پس از مرگ)
      قرار مي‌دهيم و حالا نگاه كن به استخوانهاي (اين حيوان) كه چگونه آنها را بار ديگر به هم پيوسته
      و سپس (بافت نرم و گوشت و پوست و غيره) بر آن (استخوانها) مي‌پوشانيم.
      پس از اينكه حقيقت بر او روشن شد گفت: يقين مي‌دانم كه خدا بر هر چيزي تواناست.

 

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً
مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
 

 

260- و نيز (در سرگذشت ابراهيم كه بر كنار آب، مرداري را ديد كه پرندگان از آن مي‌خوردند؛)
      ابراهيم آنگاه گفت كه: پروردگارا به من نشان بده چگونه مرده را زنده مي‌فرمائي.
      (خداوند) فرمود: آيا باور نداري؟
      عرض كرد: البته ولي مي‌خواهم دلم آرام بگيرد.
      فرمود: پس چهار پرنده گوناگون را بگير و به آنها بياموز چگونه بسوی تو بيايند (و پس از ذبح، آنها را  تكه تكه و با هم مخلوط كن)
      و سپس بر سر هر كوهي قسمتی از آن (مخلوط) را بگذار.
      سپس آنها را به سوي خودت بخوان كه همانا تند به سوي تو پرواز خواهند کرد!
      و بدان كه خدا توانا و حكيم است. (همه ذرات عالم و همه جانها در اختيار قدرت و امر اوست و با اين مثالها خداوند
      معاد جسماني را آشكارا آموزش مي‌دهد. و اگر رستاخيز تنها جنبه روحانی داشت، نشان دادن زنده کردن مرده اصلا زايد بود.)

 

مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ 

 

261- مثال كساني كه اموال خود را در راه خدا مي‌بخشند همانند دانه‌اي است كه از هر دانه آن،
      هفت (يا بسيار) خوشه برويد و در هر خوشه يكصد دانه باشد و خدا به هر كس بخواهد چندين برابر فزوني مي‌دهد
      ولطف خدا گسترده و او بر همه چيز آگاه است.

 

الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ 

 

262- آنهائي كه اموال خود را در راه خدا مي‌بخشند و در پي آن بخشش منت بر كسي نمي‌گذارند و آزاري نمي‌رسانند،
       پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) مي‌باشد و ترس و اندوهي نخواهند اشت.

 

قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذًى وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ 

 

263- گفتار پسنديده و گذشت در مورد نيازمندان بهتر از بخششي است كه در پي آن آزار (و زخم زباني) باشد
      و خدا (در برابر ناسپاسي بندگان) بي‌نياز و بردبار و با گذشت است.

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ
فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لاَّ يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ
 

 

264- اي اهل ايمان، ارزش بخشش‌هاي‌تان را با منت گذاشتن و زخم زبان از بين نبريد
       و مانند كسي نباشيد كه براي خودنمائي مالش را مي‌بخشد و به خدا و به روز بازپسين باوري ندارد.
       مثال چنين كسي مانند اين است كه تكه سنگي که رويش قدري خاك باشد و (روي چنين چيزي بذر بپاشد)
       و رگباري بر آن ببارد كه (همه خاك و بذر را شسته و) صاف (و بي‌دانه) بگذارد
       و از چنين كار (بيهوده ای) كه انجام داده اند، چيزي به دست نخواهند آورد.
       و خدا مسلماً گروهي را كه (از راستي و درستی روي ميگردانند و به او) كفر مي‌ورزند رهنمائي نمي‌كند.

 

وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ
فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
 

 

265- و نيز كار آنهائي كه براي رسيدن به خشنودي خدا و ثبات نفسانی خود، دارائي‌شان را مي‌بخشند،
      همانند باغي است كه روي تپه ای بلند جاي دارد و باران‌هاي درشت بر آن ببارد و شاداب شود و دو چندان ميوه بدهد
      و اگر رگباري هم نباشد، با بارانهاي ريز هم ميوه مي‌دهد وشاداب مي‌شود و خدا به آنچه انجام مي‌دهيد (و نتايج آن) بيناست.

 

أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ
وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاء فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ 
 

 

266- آيا از شما كسي دوست دارد كه باغي از درختان خرما و انگور كه در زير درختانش، جوي‌ها روان باشد، داشته باشد
       و در آن باغ از هر گونه ميوه برايش وجود باشد و هنگاميکه (سستي) پيري بر او چيره شده و فرزنداني ناتوان و ضعيف داشته باشد،
       در چنين وضعي گردبادهائی آتشين (با صاعقه) به آن باغ بزند و باغش يكسره بسوزد؟
       خداوند اينگونه (و با اين مثال‌ها،) آيات و نشانه‌هاي خود را برايتان به روشنی شرح مي‌دهد تا شما به انديشه فرو رويد،
       (كه در هنگام بخشش، با رياكاري و يا منت و آزار، زحمت خودتان را به باد ندهيد.)

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَيَمَّمُواْ الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ
وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ
 

 

267- اي شما هائي كه ايمان آورده‌ايد، از چيزهاي خوب و پاكيزه (و حلال) كه به دست آورديد
       و از آنچه (از محصولات كشاورزي و معادن و آب‌هاي زيرزميني) كه ما از زمين برايتان بيرون آورديم،
       بخشش نمائيد و در انفاق كردن، از دادن محصولات بد و خراب خودداری کنيد كه اگر آن محصولات را بخودتان مي‌دادند،
       شما قبول نميکرديد مگر با بي‌ميلي و بدانيد كه خدا بي‌نياز و هميشه بسيار ستوده است.

 

الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ  

 

268- شيطان شما را به وعده و ترس دادن از فقر و بی چيزی (از بخشش دور نموده و) به كارهاي زشت
      (و درآمدهاي نامشروع) وادار مي‌كند
      ولي خدا (در برابر بخشش‌هايتان به فقرا،) به شما وعده آمرزش و فزوني نعمت‌ها مي‌دهد
      و خداست كه گشايش روزي در دست اوست و اوست كه (از نتايج كارهايتان)‌ آگاه است.

 

يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ 

 

269- (خدا) حكمت (يعني توان درست انديشي و سنجيدن و نتيجه‌گيري درست و ادراك حقائق هستي) را به هر كس که بخواهد
      (و شايسته بداند) مي‌بخشد و كسي كه به او حكمت داده شده، به راستي كه نعمت و خوبي فراواني به او داده شده است
      و تنها خردمندانند كه به اين نكته پي مي‌برند.

 

وَمَا أَنفَقْتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُم مِّن نَّذْرٍ فَإِنَّ اللّهَ يَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ 

 

270- شما هر چيزی را که (در راه خدا) ببخشيد يا نذري بكنيد، خدا (از جزئيات) آن آگاه است و برای ستمكاران
      (مثل افراد منت گذار و بخيل و رياكار و بد
زبان و آنهائی که مال خود را در راه گناه خرج ميکنند، در آخرت) ياوري نخواهد بود.

 

إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَيْرٌ لُّكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّئَاتِكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ 

 

271- اگر آشكارا بخشش‌ها را بدهيد خوب است ولي اگر پنهاني آنها را به نيازمندان برسانيد بهتر است (كه مايه شرمساري‌شان نشود)
      و بدين گونه خداوند قسمتی از گناهان‌تان را ميپوشاند و البته خدا به همه كردارتان آگاه است.

 

لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ
إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ 
 

 

272- هدايت آنها بر عهده تو نيست بلكه خداست كه هر كسي را بخواهد و (شايسته بداند) راهنمائي مي‌فرمايد
       و هر چه را در راه خدا مي‌پردازيد، پاداشش براي خودتان مي‌ماند و تنها براي رسيدن به خوشنودي خدا بخشش نمائيد!
       و آنچه از چيزهاي خوب در راه خدا مي‌بخشيد بي‌گمان به شما باز مي‌گردد و ستمي به شما نمي‌رسد.

 

لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء
مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ
 

 

273- اين كمك‌ها و صدقه ها مخصوص نيازمنداني است كه در راه خدا سعی و اقدام ميکردند و در تنگ‌دستي فرو ماندند
       و همچنين توان بدست آوردن درآمد و يا سفر کردن در سرزمين براي پيدا كردن كاري را ندارند.
       بخاطر خويشتن‌داري‌شان افرادی ناآگاه، آنها را توانگر مي‌پندارند ولي از چهره‌هاي‌شان مي‌تواني آنها را بشناسی
       و اينكه با وجود اين (احتياج)، با اصرار از مردم چيزي درخواست نميکنند
       و هر چيز خوبي را كه در راه خدا ببخشيد، خدا از آن (كارهاي شما) آگاه است.

 

الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ 

 

274- آنان كه از دارائي‌هاي خود شب و روز چه پنهان و يا آشكار در راه خدا مي‌بخشند،
       يقيناً پاداش خوب آنها نزد پروردگارشان خواهد بود و آنها نبايد بيم و اندوهی برای آينده شان داشته باشند.

 

الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ
وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
 

 

275- آنهائي كه ربا (نزول) مي‌خورند، هنگام برخاستن از گور در روز رستاخيز، درست مانند كسي از جا برمي‌خيزند
       كه در اثر تماس با شيطان، شيطان فکرش را آشفته و سر درگم كرده است.
       اين (حالت‌شان) بدان سبب است كه بيخود مي‌گفتند: "داد و ستد و بازرگاني هم مانند رباست" (و فرقي ندارد)،
       در صورتي كه خدا بازرگاني و داد و ستد را حلال و رباخواري را حرام فرموده است.
       (داد و ستد و بازرگانی مايه گردش سرمايه و ثروت و رفع نيازمنديهاي مردم مي‌شود
       و ربا خواری مايه تجمع ثروت و عدم تعادل اقتصادي و غارت و زورگوئي در جامعه مي‌گردد.)
       بنابراين هر كسي كه پند و اندرز خداوندش به او رسيده، بايستي از رباخواری دوري كند.
       آنچه دارائي خودش از پيش بوده، مال خودش و حسابش با خداست
       ولي اگر كسي دوباره به گناه رباخواري بازگردد، چنين اشخاصي سزاوار آتشي هستند كه هميشه در آن ماندگار خواهند بود.

 

يَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ 

 

276- خدا (بركت افزون مال از) ربا را نابود مي‌كند وصدقات (بخشش به مستحقان،) را بركت عنايت ميفرمايد،
      چون خدا مردم ناسپاس و گنه‌كار را دوست ندارد.

 

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ 

 

277- آنهائي كه ايمان آورده و كارهاي خوب در زندگي انجام داده اند و نماز برپا داشته و زكات دارائي داده اند،
      پاداش خوب ايشان نزد خداوند پروردگارشان برجاست و هيچ ترس و يا اندوهي نخواهند داشت.

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ 

 

278- اي اهل ايمان، اگر واقعاً مؤمن هستيد، از (نافرمانی) خدا پروا داشته باشيد و آنچه از ربا مانده رها كنيد (و نگيريد)

 

فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ 

 

279- و اگر (اين رباخواري را) كنار نگذاريد (و باز هم ربا و نزول بگيريد)، آگاه و آماده جنگی از سوی خدا و فرستاده او باشيد.
      و اگر (از اين گناه بزرگ دست برداشته و به راه راست) بازگرديد،
      اصل سرمايه شما مال خودتان باشد كه نه ستم بر ديگران روا داريد و نه اينكه ستمي بر شما بشود.

 

 وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ

 

280- و اگر (بدهكار) تنگدست باشد، بايد كه تا هنگام گشايش و توانائي پرداخت، به او مهلت پرداخت بدهيد
      و اگر (توان پرداخت) ندارد، در راه خدا ببخشيد، که براي آينده‌تان بهتر است، اگر معنای اين را بدانيد!
      (كه مايه آسايش خاطر خودتان و رضايت و دعاي آن شخص و خانواده او و از همه مهمتر مايه خشنودي خداوند مي‌شود.)

 

وَاتَّقُواْ يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ 

 

281- و بترسيد از روز و زمانی که (براي حساب و كتاب زندگي‌تان) به سوي خدا باز آورده شده
      و (پس از رسيدگي،) پاداش اعمال همه كس باو داده مي‌شود و به هيچ كس ظلم و ستم نخواهد شد.

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ
وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ
وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ
إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى
أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ
وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
 

 

282- اي كساني كه ايمان آورديد، هر گاه در معامله نسيه و مدت‌داري وارد شديد حتما (جريان بازپرداخت) آنرا بنويسيد
      و نويسنده‌اي لازم است که از روي عدالت و بي‌طرفي (آن سند را) بين‌تان بنويسد
      و كسي كه خدا توانائي (خواندن و نوشتن) به او داده، نبايد در نوشتن چنين سند مضايقه بكند؛
      پس لازم است كه آنرا بنويسيد، و كسي كه بدهكار است ديكته كند و از پروردگارش بترسد كه چيزي را كم و كسر ننويسد.
      و چنانچه بدهكار سفيه و يا كم عقل و يا به عللي از ديكته كردن ناتوان باشد،
      در اين صورت ولي و سرپرست او با رعايت عدالت و درستي آنرا ديكته بكند
      و نيز دو شاهد از مردانتان را براي گواهي بخواهيد و اگر دو مرد شاهد نباشند،
      يك مرد و دو زن را از ميان گواهان با هم ديگر انتخاب کنيد كه به شهادت و عدالت آنها، هر دو طرف معامله رضايت داريد،
      تا چنانچه اگر يك نفر از آن دو زن فراموش يا اشتباه كرد، ديگري وي را يادآوري كند،
      و گواهان هنگامي كه خوانده مي‌شود، نبايست كه از شهادت خودداري كنند و در نوشتن جزئيات سند معامله،
      چه مقدارش كم و يا زياد باشد، منجمله سر رسيدش (موقع پرداخت آن)، سهل‌انگاري نكنيد.
      اين نوشتن سند نزد خدا عادلانه‌تر و (اگر اختلافي پيش بيايد) استوارتر
      و براي جلوگيري از شك و ترديد (در جزئيات قرار دارد) عملي‌تر و بهترست،
      مگر اينكه داد و ستد نقد باشد كه جنس و كالا و نقد را دست به دست مي‌كنيد و در اين صورت اگر ننويسيد مانعي ندارد.
      (در هر حال) در معامله قراردادی، شاهد داشته باشيد.
      و به هيچ نويسنده و يا شاهد (بخاطر خوبي و درستي‌اش) نبايد در اين جريان آزار و زياني وارد شود
      و اگر چنين كنيد (كه نويسنده و يا شاهد را زير فشار و آزار قرار بدهيد، اين) نافرماني از دستور خدا مي‌باشد.
      از (نافرمانی از) خدا پروا داشته باشيد كه خدا به شما آموزش زندگي درست مي‌دهد
      و (دستورهاي او را انجام دهيد كه) خدا به همه چيز و امور آگاه است.

 

وَإِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ
وَلاَ تَكْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ
 

 

283- چنانچه در سفر بوده (و داد و ستد نسيه مي‌كنيد) و نويسنده‌اي پيدا نمي‌كنيد،
      در اين صورت (طلبكار) چيزي را به عنوان گروگان (رهن) بگيرد،
      ولي اگر به يكديگر اطمينان كامل داشته و گروگان نخواهيد، در اين صورت بايد آن كسي كه مورد اطمينان قرار گرفته،
      امانت بدهی خود را سر وقت بپردازد و از خدائي كه پروردگار اوست پروا داشته باشد،
      و گواهي ( شهادت ) را كتمان و پنهان نکنيد
      و هر كس گواهي را در دل مخفي نگهداشته و كتمان نمايد قلبا گنهكار است و خدا به همه كردارتان آگاه مي‌باشد.

 

لِّلَّهِ ما فِي السَّمَاواتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَإِن تُبْدُواْ مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللّهُ
فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
 

 

284- آنچه در آسمانها و زمين است مال خداست و خدا آنچه را که در دلتان هست اگر آشكار كنيد و يا پنهان نگهداريد،
       نسبت به آن خدا به حساب همه‌تان مي‌رسد و خدا هر كسي را كه بخواهد (و شايسته بداند) مي‌بخشد
       و هر كه را بخواهد و (سزاوار بداند،) مجازت مي‌كند و خدا بر هر چيزي تواناست.

 

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ
وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ
 

 

285- پيامبر خدا به آنچه از جانب پروردگارش به او فرستاده و نازل شده، ايمان كامل دارد
       و همه مؤمنان به خدا و فرشتگان او و كتابهاي الهي و پيامبرانش ايمان دارند
       و به اين حقيقت که ما بين هيچ يك از فرستادگانش فرقی قائل نيستيم
       (و مومنان ميگويند که به همه‌شان ايمان داريم و همه آنها همان پيام يگانگي خدا را به انسانها رساندند)
       و مي‌گويند كه: "پرودرگارا، ما پيام و دستورهاي ترا شنيديم و اطاعت مي‌كنيم
       و (بخاطر لغزش و كوتاهي خود) از تو آمرزش ميطلبيم كه سرانجام بازگشت به سوي توست.
"

 

لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا
رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا
رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ
 

 

286- خدا كسي را بيش از توانش تكليف نمي‌نمايد.
      انسان هر كار خوبي انجام دهد به سود خودش است و هر كار بدي (برخلاف فطرت) بكند، به زيان خودش تمام ميشود.
      (مؤمنان چنين دعا مي‌كنند:)
      پرودرگارا، اگر ما فراموش كرده  و يا خطا و لغزشي از ما سر زد، بر ما سخت نگير.
      پروردگارا، بار گران را، آنگونه که (به علت گناهانشان) بر مردم پيش از ما گذاشتي، بر ما مگذار!.
      پروردگارا، آن سختي‌هائي را كه تاب و توان تحمل آنرا نداريم، بر دوش ما نگذار.
      لكه گناهان را از دل ما بشوي و پاك كن و ما را ببخشاي و به ما رحمت عنايت بفرما،
     چون كه سرور و يار و سرپرست ما توئي و در پايان، ما را بر كافران ناسپاس ياري و پيروزي عنايت بفرما.

 

اين قسمت پاورقی است و قسمتی از قرآن نيست 

1- اين چند آيه مثال منافقين دروغگو و فريبکار را نشان ميدهد كه گهگاهي در معرض نور هدايت بوسيله مؤمنان قرار ميگيرند
تا چند قدمي كه مي آيند راستي و درستي را درك كنند. بسبب بي ميلي و لجبازی شان اين نور هدايت الهي بر آنها خاموش مي شود
و همانگونه باز در تاريكي جهل سرگردان مي مانند. همانطور كه مي گويند: "دروغگو فراموشكار است"،
كسي كه به دروغ و نادرستي عادت كرده باشد ديگر توان دريافت حقايق را ندارد تا بر مبناي راستي و درستي زندگي كند
و از اين رو در تاريكي ها و ترس نامعلومي های آينده مي مانند.

2- همان سنگهاي بت ها و سنگهائي مانند طلا و نقره و ساير سنگهاي قيمتي كه در زمان زندگي خود مي پرستيدند.

3- آيات زيبای خدا دلهاي پاك و زدوده از تعصب ها را به لرزه در مياورد، در حاليكه با همين آيات، دين ستيزان كه حقيقت را بر خود مي پوشانند، ياغي تر مي شوند.
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست           در باغ لاله رويد و در شوره زار خس

4 - مانند رابطه خوب با والدين و خويشاوندان و مؤمنان و رعايت وصيت پيامبر دربارة علي و اهل بيت (قل لا اسئلكم اجراً الي الموده في القربي)
و نيز پيمان بني اسرائيل با خدا كه آن را شكستند.

5- علم امروزي اخيراً به هفت لايه آسمان جو زمين با نامهاي مشخص مانند:
 Troposphere
,  Stratosphere, Ozone layer: Ozonesphere, Mesosphere, Thermosphere, Ionosphere, Exosphere
پي برده‌اند و اين از معجزات قرآن است - برای اطلاع بيشتر در اين مورد، اين لينک را کليک کنيد. 
The Holy Quran and Layers of the Atmosphere

6 - خليفه معني جانشين موجودات پيش از انسان در زمين است و معني آنكه نماينده و پيرو دستورهاي خداوند در روي زمين ميباشد.

7- در اين آيات آينده خداوند از دودمان يعقوب (بنی اسرائيل) و از نحوه برخورد آنها با پيامبران خدا گفتگو مي‌فرمايد كه پند و عبرتي براي همه انسانها و نيز مسلمانها بايد باشد.

7.5- بكنند تا مردم براي دفع فتنه ساحران و جادوگران، دانش لازم را داشته باشند و خداوند نيز از روي لطف، اين دو فرشته (صفت، بنام) هاروت و ماروت را براي آمرزش مردم
    و جلوگيري از نتايج ويرانگر جادوگري در جامعه فرستاد و اين دو فرشته (صفت) به مردم آموختند كه از آنچه که ما به شما مي‌آموزيم، سوءاستفاده براي جادوگري ننمائيد
    بلكه اين آموزشها پادزهري براي زهر اجتماعي جادوگري باشد (اينكه بيراهه نرويد!)

8- توضيح پيش از شرح آيه مباركه 102: در زمان سليمان در قلمرو سرزمين بابل، گروهي به جادوگري و شعبده‌بازي و تردستي پرداخته و بازار اين كارها داغ بود.
    سليمان دستور داد تمام فنون اينها را جمع‌آوري کنند تا با آموزش درست، مردم آگاه شوند. 

9- واژة «نسخ» بدين معناست كه طبق مصالح آن دوران پرتلاطم پيامبري محمد (ص) و با در نظر گرفتن تغييرات انقلابي و سريع جامعه آن دوره،
    خداوند احكامي را براي پيشرفت دين، در فروع دين تغيير و تبديل داد، مانند تغيير قبله از بيت‌المقدس به سوي كعبه.

10- از اين آيه مباركه نتيجه‌گيري مي‌شود كه گزينش امام از سوي خداست.

11- چنانكه خيلي از مسيحيان عيسي پسر مريم را، شبيه اسطوره‌ها وداستانهاي يونانيان و روميان پسر خدا مي‌دانند و برخي خود خدا گمان ميکنند،
      و برخي يهوديان به (عزير) مقام خدائي مي‌دادند.

12- از بهانه‌گيري‌هايشان اين بود كه مثلاً اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان) در كتاب‌شان خوانده بودند كه پيامبري خواهد آمد كه به دو قبله نماز مي‌خواند
      و مشركين ايراد مي‌گرفتند كه اين پيامبر كه مدعي احياء آئين ابراهيم است، چرا به سوي كعبه كه ابراهيم آنرا پايه‌گذاري كرده، نماز نمي‌خواند.

13- از اين رو نشانه‌هاي تاريخي خداست كه ابراهيم به امر خدا با هاجر و فرزند شيرخوارش اسمعيل، از بابل (عراق امروزي) به دره خشك مكه آمدند
      و هنگامي كه هاجر از تشنگي چندين بار به تپه صفا و مروه رفته بود تا آب پيدا نمايد ولي آب نبود، آنگاه كه نااميدانه ايستاده بود،
      به امر خدا چشمة زمزم زير پايش جوشيد و از آن زمان مكه آباد شد. بعدها، مشركان بتي روي تپه صفا و مروه گذاشته بودند
      و پس از پيامبر محمد (ص)، بعضي مسلمانها به خاطر آن بت‌هائی که مشركان قبلاً گذاشته بودند، بي‌ميل بودند مراسم سعي (تند راه رفتن)
      بين صفا و مروه را انجام دهند كه براي روشن شدن موضوع در مورد مراسم حج، اين آيه مباركه بالا، بر پيامبر گرامي وحي شد.


14- پيش از اسلام، اگر كسي انساني را از قبيله‌اي ديگر مي‌كشت، در نتيجه جنگ دو قبيله و يا بدتر واقع مي‌شد و افراد زيادي وحشيانه كشته و زخمي مي‌‌شدند.
      از اين رو خداوند براي نظم در جامعه نوين اسلامي، حكم قصاص (پيامد آدمكشي) را صادر فرمود.

15- خود را هميشه و همه جا نزد خدا دانستن و نام نازنين او را بسيار خواندن، مايه آرامش و آگاهي و نيرومندي و درستي در انديشه و رفتار مي‌گردد.

16- پيش از اسلام، رسم حج جور ديگري بود، مثلاً مردم به جاي اينكه در زمان حج از در خانه وارد شوند از پشت خانه و ديوار وارد مي‌شدند.

17- ماه حرام ماهي است که جنگ در آن ممنوع است و حرمت دارد و حرمتش از نظر جنگ تا زماني است كه به شما مسلمانان حمله‌اي نشود.

18- عمدا جان خود را به خطر نياندازيد يعني با انفاق جامعه‌تان را نيرومند كنيد كه افراد جامعه نيرومند و مسلح بوده
      و بدون وسائل دفاعي خود را مقابل دشمن قرار ندهيد.

19- شأن نزول اين آيه مباركه، درباره فداكاري و از خودگذشتگي علي (ع) است كه در شب هجرت پيامبر (ص) قبول كرد به جاي او در بستر او بخوابد
      كه پيامبر (ص) از دشمناني كه قصد كشتن او را داشتند، شبانه دور شود.

20- اين آيه زماني به پيامبر وحي شد كه مسلمين سخت در محاصره دشمن بوده و درد و رنج‌هاي شديد به آنها رسيده بود و با اين آيه دلشان نيرو گرفت!

21- ديگران براي زندگي آينده بيوه‌گان دخالت هاي بيجا نكنند و مانع از ازدواج مجدد آنها نگردند.

22-  در آيه فوق اشاره تاريخي به گروهي از بني‌اسرائيل مي‌شود كه براي فرار از مسئوليت جهاد و ترس از مرگ، از سرزمين خود بيرون رفتند
       به خيال اينكه جاي ديگر امن مي‌شوند ولي به امر خدا مردند و سپس خدا آنها را زنده نمود تا عبرت بگيرند كه مرگ و زندگي در دست خداست
       و امنيت در پناه اوست و نيز همانگونه كه خدا همه انسانها را در رستاخيز دوباره زنده مي‌كند، اگر بخواهد در اين دنيا نيز دوباره زنده مي‌كند.

23- خداوند مقام حضرت محمد (ص) را بسيار گرامي داشته و در سوره نساء آيه 41 مي‌فرمايد:
      فكيف اذا جئنا من كل امه به شهيد و جئنابك علي هؤلاء شهيداً.
      در قيامت براي هر امتي پيامبر و گواه‌شان هست و تو را گواه همه آينها مي‌آوريم.


 
   

در آيه  25 سوره 57 (سوره حديد) خداوند ميفرمايد
 ما پيغمبرانمان را با آيات و دليل‌های روشن فرستاديم و با آنها كتاب وحی و وسيله سنجش (درست از نادرست) را نازل فرموديم تا
مردم جهان، برای برقراری عدالت و انصاف برپاخيزند
  
Home   | Farsi Translation | English Translation 
Copyright © 2010 QuranDrGilani.com All Rights Reserved.
Translated and maintained by Dr. Abdollah Gilani Email