Translation of the Holy Quran by Dr. Gilani

 

ترجمه دکتر گيلانی

نازل شده در مکه - شامل ١١۰ آيه

فقط خدا - فقط قرآن

سوره کهف - سوره  ١٨

 

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

به نام خداي بخشاينده هستی بر همه و بسيار مهربان برنيكان ذ

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا

 

1- سپاس و ستایش ویژه  فقط، سزاوار خدای یگانه است که بر بنده‌اش (محمد) کتاب (قرآن) را نازل فرمود
    و هیچ عیب و کژی در آن نگذاشته است.

 

قَيِّمًا لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِن لَّدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا

 

2-  کتابیست استوار و پایدار تا منکران و بدان را از عذاب شدید الهی هشدار بدهد
    و نيز مومنانی را که کارهای نیک و اصلاحگری انجام میدهند، مژده میدهد که پاداش زیبا و نیکو خواهند داشت.
   

 

مَاكِثِينَ فِيهِ أَبَدًا

 

3- و در آن بهشت که پاداش‌شان هست، جاودانه میمانند. 

 

وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا

 

4- و نیز هشدار بکسانی (مانند برخی مسیحیان و غیره) بدهد که ادعا میکنند خدا فرزندی اختیار کرده است.

 

مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا

 

5- که هيچ منطق و دانشی، نه خودشان و نه اجدادشان برای این ادعا نداشته‌اند.
    و این سخن، بسیار زشت و نادرست و نارواست که از دهانشان خارج می‌شود و جز دروغ، چیزی نمی‌گویند

 

فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا

 

6- (ای پیامبر، پس از مشاهده اين حرفهای نادرست شان،) تو از تأسف و غصه از اینکه به این گفتار (قرآن) ایمان نمی‌آورند،
    نزدیک است جانت را از دست بدهی. ( و از غصه دِق بکنی)

 

إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا

 

7- ما آنچه را که در روی زمین خلق فرموده‌ایم، همه جاذبه‌های زینت آن میباشند تا انسانها را مورد آزمایش قرار بدهم
   که کداميک شان نیکوکارتر خواهند بود (و بجای تمرکز و حرص به جاذبه‌های دلفریب دنیا، به سوی معنا و نیکوکاری روی میآورند).

 

وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا

 

8- و همانا (پيش از زمان رستاخیز) هرچه بر اين زمین است، همه را خشکیده و تبدیل به زمینی بی‌گیاه خواهیم نمود.

 

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا

 

9- آیا متوجه شدی که سرگذشت یاران کهف (غار) و رقیم (نامشان بالای وروديه غار نوشته شده)
   از نشانه‌های عبرت آمیز و شگفت‌انگیز ما بوده اند؟        
1

 

إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا

 

10- زمانی که آن یاران جوان مرد (از شر حاکمان زورگو) به سوی غار پناه بردند و عرض کردند :
     " ای پروردگارا، از جانب خود لطفی بر ما بفرما و راه نجاتی برایمان درست بفرما."

 

فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا

 

11-سپس به دنبال این دعا، بر گوشهای آنان در غار، پرده سکوت افکندیم که سالها در آن غار به خواب فرو رفتند.    2

 

ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا

 

12- سپس آنها را از خواب برانگیختیم تا از میان دو گروه جوان، معلوم بسازيم
    که کدام يک از آنها مدت زمان توقف‌شان در غار را درست ‌تر حساب می‌کند.

 

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى

 

13- ما داستان حقیقی آنها را بر تو (پیامبر) بازگو می‌فرمائیم.
    آنها مردان جوانی بودند که به پروردگارشان ایمان داشتند و ما نیز بر رهنمائی و روشن بینی‌شان افزودیم.

 

وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا

 

14- وقتیکه (میان قومشان) قیام نموده بودند، به آنها قوت قلب دادیم، و گفتند که: "خداوندمان، خداوند آسمانها و زمین است.
     هرگز غیر از او معبودی را به خدائی و پرستش نمیخوانیم که اگر چنین چیزی بگوئیم، سخنی یاوه و پوچ گفته ايم."
    

 

هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا

 

15-  " این افراد قوم ما غیر از او (خداوند یگانه)، معبودهائی برای خودشان درست کردند.
      چرا برای قدرت خدائی آن معبودان، دلیل و معجزه‌ی آشکاری عرضه نمی‌کنند؟ (که دلیلی ندارند)،
      از اين رو چه کسی ستمکارتر از آنست که بر خدائی خدا دروغ ببندید؟"

 

وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحمته ويُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا

 

16- (بآنها الهام شده بود که) آنگاه که از شر بت‌پرستان و از آنچه غیر از خدا می‌پرستند، کناره‌گیری ميکنيد ودور می‌شوید،
     به غار پناهنده شوید که خداوندتان از سایه رحمتش بر شما می‌گستراند
     و از گرفتاری‌تان بيرون آورده و نجات و آسایش برایتان فراهم می‌آورد.

 

وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ
      مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا

 

17- خورشید را می‌دیدی (يعنی دیده می‌شد) که هنگام طلوع در طرف راست غار بالا می‌رفت
     و هنگام غروب در طرف چپ آن پائین می‌رفت و آنها در پهنای غار بودند. (و دهانه غار رو به شمال و خنک و محفوظ از آفتاب بود)
     اینها از نشانه‌های هدایت خداست.
     هر کس را خدا راهنمائی بفرماید، او هدايت شده است و هر کس را در گمراهی واگذارد، سرپرست و راهنمائی برایش نخواهی یافت!

 

وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ
      اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا

 

18- (اگر نگاهشان میکردی) تصور میکردی که بیدارند، در حالیکه در خواب عمیقی بودند
     و ما آنها را به پهلوی راست و چپ برمی‌گرداندیم (تا بدنشان زخم نشده و خوب بمانند)
     و سگ آنها دستهای خود را بر لبه غار گشوده بود (که انگار دارد نگهبانی می‌کند)
     (مجموعه حالت‌شان طوری وحشتناک بود که)
     اگر به این صحنه نگاه میکردی، از آنها فرار میکردی و سراپای وجودت پر از واهمه می‌شد.

 

وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا
      أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا

 

19- و بدین حال بودند که آنها را از خواب بلند کردیم تا آنگاه از یکدیگر پرس و جو کنند.
     یکی از آنها گفت :"چه مدت اینجا ماندیم؟"
     گفتند: "یک روز یا قسمتی از یک روز."
     دیگران گفتند : " خداوندتان بهتر از همه می‌داند که چه مدتی اینجا بودید.
     حالا یکی را با این سکه پول‌تان به شهر بفرستید و ببینید چه غذای خوب و پاکیزه‌تری وجود دارد،
     تا او از آن مقداری تهیه کرده برایتان بیاورد و باید در معامله زيرکی کرده و خوب احتیاط کند تا کسی از وضع شما آگاه نشود."

 

إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا

 

20- "چون اگر با شما روبرو بشوند شما را سنگسار می‌کنند یا به اجبار و زور به آئین خود درمی‌آورند
      که در آنصورت هرگز روی خوشبختی و رستگاری را نخواهید دید
."    3

 

وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا
      رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا

 

21- و بدین منوال مردم را از سرگذشت آنها (یاران یکتاپرست غار) آگاه نمودیم
     تا مردم بدانند که وعده خدا (درباره معاد جسمانی و روحی به استناد همین نمونه) حق است
     و در اینکه زمان رستاخیز (که دوباره برمی‌خیزند،) در آن شک و تردیدی نیست.
     در آن زمان (که مردم آن شهر از جریان یاران غار آگاه شدند)، مردم درباره سرگذشت آنها و رستاخیز به بحث و جدال پرداختند،
     گروهی گفتند:" بنائی بر آن غار بسازید (تا مردم بر این موضوع آگاهی یافته و آنرا دلیل و نشانی بر حقیقت معاد جسمانی بدانند)،
     خداوندشان بهتر از هر کس از وضع آنها آگاه بوده است.
     آنها که دیدگاه و نظرشان بر دیگران برتری داشت، گفتند:
     "ما به یادبود آنان، حتما مسجدی بر آن خواهيم ساخت (که مردم خدای یگانه را پرستش نمایند)"

 

سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ
      بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا

 

22- گروهی خواهند گفت: "یاران غار سه نفر بودند و چهارمی سگ‌شان بود"
    عده‌ای دیگر می‌گویند: "آنها پنج تن بودند و ششمین آنها سگ‌شان بود"،
    همه اینها تیری در تاریکی و از روی گمان است، و باز عده‌ای می‌گویند:
    "اینها هفت نفر بودند و هشتمین‌شان سگ‌شان بود،
     بگو: " پروردگارم از تعداد آنها از همه آگاه‌تر است، جز گروه کمی (مانند برخی از دوستان خدا و فرشتگان)، از تعداد آنها آگاه نبوده‌اند.
     پس درباره اصحاب کهف، با مردم، جز با دلیل سخن مگو و از هیچکس در مورد آنها مپرس."

 

وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا

 

23- و هرگز نگو "من فردا این کار را حتماً انجام میدهم "،   4

 

إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا

 

24- مگر اینکه بگوئی " اگر خدا بخواهد."
    و هرگاه فراموش کردی، پروردگارت را یاد بیاور (و بگو "انشاء الله" يعنی اگر خدا بخواهد!)
    و بگو "امیدوارم که پروردگارم مرا هدایت بفرماید تا بوسيله اين هدايت، به بینش و آگاهی نزديکتر بشوم".

 

وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا

 

25- آنها در غار سیصد و نه سال ماندند.     5

 

قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا 

 

26- ( ای پیامبر) بگو :" خدا کاملاً از مدت اقامت‌شان در غار از همه آگاه‌ترست، غيب و اسرار آسمانها و زمین همه نزد اوست
     و اوست که بر همه هستی بنیا و شنوا است و مردم جز او هیچ صاحب و ولی و سرپرست مطلقی ندارند
     و او هیچکس را در حکمفرمائی و امر خود شریک قرار نمی‌دهد."

 

وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا

 

27- و (ای پیامبر) آنچه از کتاب پروردگارت به تو وحی شده، (بر مردم) بخوان.
     هیچ کس و هیچ چیزی سخنان و اوامر و مقدرات او را تغییر نمی‌تواند بدهد
     و (در رویاروئی با مشکلات و سختی‌ها و گرفتاری‌ها) به جز خدا، پناه و یاوری حقیقی نخواهی یافت.

 

وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا
      وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا

 

28- درهمراهی و معاشرت، با کسانی باش که پروردگارشان را بامدادان و شبانگاه میخوانند
     و خواستار خوشنودی او و نزدیکی به او هستند و مبادا در پی جلوه‌های زندگی دنیا، آنانرا نادیده بگیری
     و از خواسته ‌های آنهائیکه دلهایشان را بخاطر پیروی از امیال نفسانی‌شان، از یاد ما غافل گذارده‌ایم، پیروی نکن
     چون که آنها رفتارشان ناسنجیده و افراطی است
.     6

 

وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا
يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا

 

29- (ای پیامبر) بگو: این قرآن سخن حق از جانب پروردگارتان هست. 
     پس از این روشنگری، هر کسی بخواهد، ایمان به حقانیت آن می‌آورد و هرکس هم میخواهد انکار کند، بکند.
     همانا ما برای منکران ستمکار آتشی فراهم نموده‌ایم که مانند سراپرده خیمه از هر سو آنها را احاطه کرده و اگر آب طلب کنند،
     مایعی مانند مس گداخته بر سرشان ریخته می‌شود که چهره‌ها را بریان می‌کند، چه آشامیدنی بدی و چه جای گردهمائی بدی !

 

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا

 

30- مسلماً کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک و اصلاح در جامعه انجام داده‌اند (بدانند که) ما اجر و پاداش نیکوکاران را از آنها دریغ نمی‌کنیم.

 

أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ
      وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا

 

31- آنها اشخاصی هستند که باغهای بهشتی جاودان از آن‌شان هست، که در زیر (درختان و گیاهان) آن‌ها نهرهای آب روان است.
     زینت‌هائی از دست بندهای طلائی داشته و لباسهای سبز حریری ابریشمی با زربفت بر تن داشته و بر تخت‌های راحت تکیه می‌کنند.
     چه پاداشی خوب و چه رفاقت و همجواری خوب (با دوستان مومن و همدل).

 

وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا

 

32- و (ای پیامبر) برای آنها داستان دو مردی را مثال بزن که به یکی از آن دو، دو تاکستان انگور بخشیديم
     که گرداگرد آن باغها را به درختان نخل آراسته بودیم و در میان این دو تاکستان انگور، کشتزاری پربرکت قرار داده بودیم.

 

كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا 

 

33- هر کدام از این دو باغ انگور میوه فراوان خود را میداد و کمبودی نداشت
     و در میان این دو باغ، رودخانه‌ای نیز از چشمه‌ای جاری ساخته بودیم.

 

وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا

 

34- او (صاحب این باغ) همواره برداشت محصول خوبی داشت.
     روزی این شخص رو کرد به دوستش و ضمن صحبت گفت: "من بیشتر از تو مال و ثروت دارم و از نظر نفرات هم از تو نیرومندترم."

 

وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا

 

35- او حالیکه پندار شرک‌آمیز و ستمگرانه بخود داشت، وارد باغش شد و گفت:" فکر نمی‌کنم این ثروت هرگز دچار نیستی بشود."    7

 

وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا

 

36- "و گمان هم ندارم قیامتی برپا گردد و تازه اگر هم پس از مرگ بسوی پروردگارم باز گردم (و قیامتی در کار باشد)،
     هنگامی که از مرگ برخواسته شوم،
از این ثروت هم بهتر خواهم یافت."

 

قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا

 

37- هم صحبتش که (مردی با ایمان بود) ضمن پاسخ باو گفت:
    " آیا منکر لطف‌های خدائی شده‌ای که ترا از خاک و سپس از نطفه آفرید و سرانجام ترا بصورت مردی برازنده پدیدار فرموده است؟"

 

لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا

 

38- "ولی من ایمان دارم که او خدای من و پروردگار من است (و هرچه دارم از اوست و مال اوست و به خود نمی‌بالم)
      و هيچ کس و هيچ چيز را شريک پروردگارم قرار نميدهم."

 

وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تُرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَوَلَدًا

 

39- تو چرا وقتی وارد باغت شدی نگفتی :" این نعمتی است که خدا خواسته (و به من عنايت فرموده)
     و هر چه او بخواهد همان می‌شود و هیچ نیرو و قدرتی نیست مگر اینکه از اوست.
     اگر تو مرا از نظر مال و اولاد پائین‌تر از خود می‌بینی،"

 

فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا

 

40- "شاید پروردگارم بمن نعمتی بهتر از باغ تو عنایت بفرماید و صدمه‌ای حساب شده از آسمان بر باغ تو برای بیداری تو بفرستد،
      آنچنانکه آنرا تبدیل به زمینی خشک و لغزنده بنمايد"

 

أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا

 

41- "یا اینکه آب آن باغ در عمق زمین فرو برود، آنگونه که دیگر نتوانی از آن استفاده کنی."

 

وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا

 

42- بلائی از آسمان رسید و محصولش نابود شد.
    او وقتی که این وضعش را دید، دستهایش را از ناراحتی بخاطر خرج‌هائی که برایش کرده بود، بهم می‌مالید،
    در حالیکه داربست‌های تاکستان همه فرو ریخته بود و میگفت:
    " ای کاش منکر نعمت خدا، که کاری شرک ‌آمیز است، نمی‌شدم و کسی را شریک پروردگارم قائل نشده بودم
"     8

 

وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا

 

43- و غیر از خدا، هیچکس از یارانش توان این را نداشتند که باو کمک کنند و خودش نیز توان کمک بخود را نداشت.

 

هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا

 

44- بدین گونه نمودار می‌شود که سرپرستی با قدرت مطلق، تنها فقطً از آن خداست.
    او بهترین پاداش‌دهنده است که بهترین رستگاری را (برای بندگان خوب خود) مقدر می‌فرماید.

 

وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ
      فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا

 

45- (ای پیامبر) زندگی این دنیا را برایشان اینطور مثال بزن که شبیه حالت و جریانی است که آب از آسمان میباريم
     و در اثر بارش، گیاهان زمین رشد و نمو فراوان ميکنند و درهم می‌پیچند،
     سپس (با گذشت فصل) خشکیده شده و باد آنها را بهر سو پراکنده می‌کند و البته خدا بر همه هستی، قدرت و تسلط کامل دارد.

 

الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا

 

46- ثروت و فرزندان، جلوه‌های ظاهری زندگی این دنیا (و زودگذر) هستند
     و پاداش و امید از پروردگارت برای نتیجه کارهای نیک ماندگار
     (مانند ساختن آموزشگاه و درمانگاه و کوشش برای عدالت اجتماعی و غیره)، آينده خیلی بهتری دارد.

 

وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا

 

47- زمانی می‌شود که کوهها را بحرکت درمی‌آوریم و زمین را کاملاً مسطح و آشکار (بدون پستی و بلندی) خواهی دید
     و همه انسانها را از گور برانگیخته و با هم جمع می‌فرمائیم و حتی يک نفر را هم فروگذار و استثناء نخواهیم نمود.

 

وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَكُم مَّوْعِدًا

 

48- و همگی صف کشیده، به پروردگارت عرضه می‌شوند و فرموده می‌شود:
     "همانگونه که شما را بار اول (بدون هیچ دارائی و غیره) خلق فرموده بودیم، نزد ما آمده‌اید،
     اما شما گمان میکردید که چنین وعده‌گاهی را برایتان قرار نخواهیم داد."

 

وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا
      وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا

 

49- وکتاب (نامه اعمال هر انسان و همه انسانها) در پیش او گذاشته می‌شود
     و گنه‌کاران را می‌بینی که از آنچه در آن کتاب منعکس شده است ناراحت و نگرانند و می‌گویند:
     " ای وای بر ما این چه نوشته ایست که هیچ عمل کوچک و یا بزرگ نبود مگر اینکه در آن درج شده است!"
     و هرچه (در زندگی دنیا) کرده بودند، متجسم شده و آنرا حاضر می‌بینند
     و پروردگارت به هیچ احدی ظلم نمی‌کند (بلکه اعمال انسانها مایه بدبختی یا خوشبختی آنها در اين دنيا و در آن دنیا می‌شود).

 

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ
      رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا

 

50- یاد بیاورید زمانی را که ما به فرشتگان فرمودیم: از برای (عظمت خلقت) آدم، سجده کنید.
     آنها هم سجده کردند مگر ابلیس که از نوع جن بود (نه فرشته) و با اين رفتار خود، از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد.
     آیا (با این حال) شما انسانها، او و فرزندانش (پيروانش) را بجای من بعنوان، اولیاء و سرپرست خود انتخاب می‌کنید ؟
     با وجود اینکه آنان دشمن شما هستند؟ و این چه انتخاب غلط و بدی است که ستمکاران دارند.

 

مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا

 

51- من آنها را (ابلیس و پيروانش را) هنگام خلقت آسمانها و زمین و خلقت خودشان گواه خلقت نکرده بودم
     و گمراه کنندگان را مدد کار خود نگرفتم.

 

وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقًا

 

52- و در زمان قیامت، خدا به مشرکان می‌فرماید: "آنهائیرا که تصور می‌کرديد شریک من در خلقت و اداره جهان هستی هستند،
     صدا بزنید (ببینید می‌توانند بشما کمکی بکنند).
     آنها را صدا میزنند ولی آنها جوابی نميدهند و ما در بين (رابطه) شان، ورطه جدائی را مقرر فرموده ايم."

 

وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا

 

53- و گنهکاران، آتش دوزخ را می‌بینند و می‌فهمند که در آن افکنده خواهند شد و هیچ راه گریزی از آن نمی‌یابند.

 

وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا

 

54- و ما در این قرآن برای هدایت مردم، انواع مثل‌ها را برای فهماندن موضوعات بکار بردیم،
    ولی انسان در اکثر موارد به بحث و جدل می‌پردازد.

 

وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا

 

55-  تنها مانع مردم از ایمان آوردن و آمرزش خواستن از پروردگارشان، آنگاه که هدایت خدا (بوسیله پیامبر) نزدشان می‌آمد،   
    همواره این بوده که به سنت و روش زندگی پيشينيان پای بسته (و ایمان آوردنشان را به تأخیر ميانداختند)
     تا اینکه همان بلاهائی که بر سر کافران پیشین آمده، بر سر آنها هم بیاید
     یا اینکه عذاب روبروی آنها رسیده و مشاهده کنند (که آنموقع ایمان دیر و بی فائده است).

 

وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا

 

56- و ما پیامبران را جز بعنوان مژده دهنده به نتایج خوبیها و هشداردهنده به عواقب بدیها نفرستادیم (و قرار نبوده مردم را به زور مؤمن کنند)
     ولی آنها که منکر و کافرند، بیهوده به بحث و مجادله می‌پردازند که تا با آن حرفها، حق را پايمال کنند
     و آیات هدایت مرا و آنچه را که به آن بيم داده شده بودند، به باد مسخره بگیرند.

 

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ
     وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا

 

57- و چه کسی ستمکارتر از آنست که بوسیله آیات پروردگارش پند داده ميشود ولی بعد او از آن روی برميگرداند
     و اعمال ناپسندش را که با دست خود، از پیش روانه حساب آخرتش کرده، به فراموشی بسپارد (و خیال کند که به حساب نخواهد آمد)؟
     براستی ما بر دلهای این‌ افراد (کافر بخاطر لجاجت و محروم کردن خودشان از حقیقت،) پرده‌ای گذارده‌ایم
     که قرآن و هدایت را دیگر درک نمی‌کنند و نمی‌فهمند و در گوشهای‌شان سنگینی نهاده‌ایم
     (که چون نمی‌خواهند حقیقت را بشنوند، آنرا نمی‌شنوند) و اگر آنها را براه درست بخوانی، هرگز هدایت نمی‌شوند!

 

وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلًا

 

58- و پروردگار تو آمرزنده پر رحمت است، اگر او آنها را به علت اعمال بد و گناهانشان فوراً مورد مؤاخذه و بازخواست قرار بدهد،
     عذاب‌شان را نیز خیلی زود می‌فرستد ولی برای آنها مهلت و وعده‌گاهی مقرر شده است
      که جز بوسيله توبه و بازگشت بسوی خدا، هیچ راه نجات دیگری را نخواهند یافت.

 

وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا

 

59- و این شهرها و آبادی‌ها را پس از اینکه ستم کردند، به هلاکت رساندیم و برای هلاکت‌شان مهلت و زمان معینی مقرر فرمودیم.

 

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا

 

60- و یادآور زمانی را که موسی به دوست همسفر خود گفت: من از راه پیمودن باز نمی‌مانم تا به محل تلاقی و اتصال دو دریا برسم،    9
     گرچه لازم باشد که مدتهای طولانی راه‌پیمائی بکنم .      
10   

 

فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا

 

61- هنگامیکه به محل تلاقی دو دریا رسیدند، در بین راه غفلت کرده
     (هنگام استراحت که کوله‌بارشان را نزدیک آب گذاشته بودند، و) ماهی را که گرفته بودند پرید و در آب روان شد.

 

فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا

 

62-  سپس هنگامیکه به محل مورد نظرشان رسیدند، موسی به همسفر خود گفت:
       
"غذای نهار ما را بیاور بخوریم که در اين سفر خیلی خسته شده‌ایم."

 

قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا

 

63- همسفرش (یوشع) گفت: یادت هست آنجا که ما در کنار دریا پشت صخره‌ها برای استراحت رفته بودیم؛
     من غفلت کردم و (لعنت خدا بر) شیطان که از خاطرم برد که بتو بگویم که ماهی بطور عجیبی راهش را بسوی دریا گرفت و رفت
.     11

 

قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا

 

64- موسی گفت:" این همان نشانی هست که در پی آن هستیم.
    سپس از همان راه که آمده بودند قدری بازگشتند (تا محل آن معلّم الهی را که ملاقاتش از سوی خدا به موسی الهام شده بود، آنجا پیدا بکند،
    و در آن الهام، محل گم‌شدن ماهی در آب، نشانی مورد نظر ملاقات آن معلم الهی بود)"

 

فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا

 

65- (در آنجا) بنده ای از بندگان ما را که او را مشمول رحمت خود ساخته
     و از رحمت خاص خود به او دانائی‌هائی آموخته بودیم، یافتند و ملاقات کردند.

 

قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا

 

66- موسی (به آن دانشمند الهی) گفت:
    " آیا اجازه میدهی دنبال تو راه بیافتم تا مقداری از آنچه که به تو از علم و معرفت الهی آموخته شده بمن بیاموزی؟ "

 

قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا

 

67-  (آن دانشمند الهی پاسخ داد و) گفت: " تو هرگز در برابر رفتار من هیچ شکیبائی نخواهی داشت،"

 

وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا

 

68-  " و تو چطور می‌توانی در برابر امری که از رمز آن آگاه نیستی (و ظاهر آن غیرعادی است،) صبر داشته باشی ؟"

 

قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا

 

69- (موسی) گفت: " انشاء الله مرا صبور و شکیبا خواهی یافت و از دستور تو نافرمانی نخواهم کرد."

 

قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا

 

70- (آن دانشمند الهی) گفت:
     "
پس اگر می‌خواهی به دنبال من بیائی (ساکت باش و) از هیچ چیز سئوال نکن تا خودم بموقع آن، راز آنرا برایت بازگو کنم."

 

فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا

 

71- آنها به راه افتادند تا اینکه سوار کشتی شدند، (آن دانشمند الهی) کشتی را سوراخ کرد.
     موسی پرسید: " آیا کشتی را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی، به راستی چه کار بدی کردی! "

 

قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا 

 

72- (آن دانشمند الهی) گفت: " نگفتم بتو که هرگز توان صبر در برابر رفتار مرا نداری؟ "

 

قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا

 

73- (موسی) گفت:" ایندفعه مرا بخاطر این فراموشکاری‌ام بازخواست نکن و در این کارم بر من سخت مگیر."

 

فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا

 

74- باز به راه خود ادامه دادند تا اینکه به پسر جوانی رسیدند. (آن دانشمند الهی) او را بقتل رساند!
موسی (برآشفته شد) گفت: "
انسان پاکی را بدون اینکه کسی را کشته باشد، کشتی؟ چه عمل واقعاً زشتی انجام دادی! "

 

قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا

 

75- (آن دانشمند الهی) گفت:" نگفتم بتو که هرگز توان صبر در برابر رفتار مرا نداری؟ "

 

قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا

 

76- (موسی) گفت:" اگر بعد از این پرسشی از تو بکنم، دیگر با من صحبت نکن که از معاشرت با من معذور خواهی بود! "

 

فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا

 

77- باز آن دو نفر به راه خود ادامه دادند تا به قریه‌ای رسیدند و از مردمش قدری غذا خواستند ولی آنها از پذیرائی‌شان خودداری کردند.
     در آنجا متوجه دیواری شدند که در حال فرو ريختن بود.
     (آن
دانشمند الهی) آنرا محکم و درست کرد و برپا داشت. 
     موسی گفت: " (اینها که بما غذا ندادند،) لااقل میخواستی که اجرتی برای این کار و زحمتت از آنها بگیری"

 

قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا

 

78- (آن دانشمند الهی) گفت: " دیگر وقت جدائی من و تو فرا رسیده (چونکه تو دست از پرسش برنمیداری)
     و اکنون اسرار آنچه را که در برابر آن صبر نمی‌توانستی بکنی، برایت روشن میکنم."

 

أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا

 

79- " اما داستان سوراخ کردن آن کشتی: آن کشتی متعلق به گروهی کارگر مستمند بود که با آن در دریا کار می‌کردند
      و من در صدد برآمدم که آنرا معیوب کنم چون دورتر از آنها، پادشاهی است که همه کشتی‌های مردم را دارد بزور میگیرد
      (و حالا نميتواند کشتی اینها را که موقتاً نزدیک ساحل غرق شده، غصب بکند.)"

 

وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا

 

80- " و اما درباره آن نوجوان، پدر و مادرش مردم با ایمانی هستند
       و بیم آن را داشتیم که آن جوان با کفرورزی و طغیان خود، آنها را نیز گرفتار سرکشی و کفر بکند."

 

فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا

 

81- " از این رو بدرگاه خداوندشان دعا کردیم که خداوند به جای او، فرزندی پاک سرشت‌تر و با محبت‌تر به آنها عطا بفرماید."

 

وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا
      رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا

 

82-  و اما آن دیوار که در شرف افتادن بود متعلق به دو نوجوان یتیم بود و در زیر آن گنجی متعلق به آنها وجود داشت (از ارث والدین)
      و پدرشان مردی صالح بود و ازینرو پروردگار تو اراده فرموده بود (آن دیوار برپا بماند)
      تا اينکه آندو جوان به سن بلوغ رسیده و گنج را از زیر آن دیوار بیرون بیاورند که این رحمتی از سوی پروردگارت ميباشد
      و من این کارهائیرا که کردم، از روی میل شخصی و دل خواه خودم نبود (بلکه به امر پروردگار انجام دادم).
      اینها تحقق حکمت اسرار الهی بود که تو طاقت دیدن آنها را بدون سئوال نداشتی.
"   12

 

وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا

 

83- و (ای پیامبر) از تو درباره ذوالقرنین پرسش می‌کنند.
     بگو: " بخشی از داستان او را برایتان خواهم گفت."
  13

 

إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا 

 

84- ما به او در روی زمین، قدرت و حکومت عنایت فرموده بوديم،
     و از همه گونه الهامات و امکانات عقلانی و معنوی و اخلاقی و وسائل مادی را برای پیشرفت (مقاصد نيکو) به او رساندیم. 

 

فَأَتْبَعَ سَبَبًا

 

85- و او هم از این وسائل، استفاده شايان نمود و از الهامات الهی پیروی کرد   
     (و بسوی غرب، یونان با تجهیزات خود رفت) و راهش را ادامه داد،

 

حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا

 

86- تا به غروبگاه خورشید (غرب) رسید، آنجا که مشاهده کرد خورشید در چشمه‌زار گل‌آلودی غروب میکند، و در آنجا قومی را یافت.  14
     (در آن زمان) ما به او فرمودیم : " ای ذوالقرنین: در اصلاح آن قوم می‌توانی از شیوه مجازات بدکاران استفاده کنی
     و یا در تربیت آنان از شیوه نصیحت و مهربانی بهره‌گیری."  

 

قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا

 

87- ذوالقرنین گفت: " در مورد کسی که ستمگری پیشه کرده بود، او را مجازات خواهیم کرد
     و بعد که به سوی پروردگارش بازمیگردد، خداوند او را عذاب شدیدی خواهد فرمود."

 

وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا

 

88- و اما هر کس که با ایمان بوده و عمل صالح انجام داده باشد، پاداش خوبی و احترام و مهربانی خواهد داشت.
     و در دستورات خود (به ماموران) خواهیم گفت که با چنین شخصی با ملایمت و آسانی رفتار نمایند.

 

ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا

 

89- سپس از الهامات و راهنمائی‌های الهی پیروی کرد (و بسوی شرق رفت).

 

حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا

 

90- تا اینکه (در شرق) به محل طلوع خورشید رسيد،
     در آنجا مشاهده کرد که خورشید بر مردمی طلوع میکند که ما (خداوند) پوششی در برابر آفتاب برایشان قرار نداده بودیم
     (آنجا بیابان و بی‌درخت بود که آسیای شمال شرقی و توران زمین، چنین بوده است).

 

كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا

 

91- وضع (پیشرفت‌ها و لشکرکشی‌های ذوالقرنین) چنین بود و ما از اوضاع و امکانات او کاملاً آگاه بودیم.

 

ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا

 

92- سپس بار دیگر از الهامات الهی (برای اصلاح جوامع آنروز) پیروی کرد.  

 

حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا

 

93- (و بعدها بسوی منطقه‌ای کوهستانی رفت) تا اینکه به گردنه‌ای بین دو کوه رسید و در کوه پایه‌های آن، قومی را مشاهده کرد
     که تقریباً هیچیک از زبان‌های‌شان (زبانهای لشگريان او ) را نمی‌فهمیدند (زبان کاملاً بیگانه داشتند)

 

قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا

 

94- آنها گفتند:" ای ذوالقرنین ، اقوام یاجوج و ماجوج واقعاً خيلی فساد و تباهی در سرزمین مرتکب می‌شوند
     (و برای پیشگیری از حملات آنها،) آيا ممکن است ما هزینه ای بپردازیم که تو بین ما و آنها سدی ایجاد بکنی ؟"   
15

 

قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا

 

95- ذوالقرنین گفت :" آنچه که خداوندم از امکانات الهی و قدرت‌های دیگر در اختیار من گذاشته است (از آنچه شما پیشنهاد می‌کنید) برتر است.
     پس شما مرا با نیروی انسانی خود کمک کنید که بین شما و آنها سد محکمی قرار بدهم."

 

آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا

 

96- " تکه‌های بزرگ آهن را برایم اینجا بیاورید."
    (تکه های بزرگ آهن را آن کارگران روی هم چیدند) تا فاصله دو کوه را با آهن پارها پر و هموار کردند.
    گفت:" حالا با کوره‌ای آتش در این آهن‌ پاره‌ها بدمید." (آنها دمیدند) تا اينکه او (خداوند) آن آهن‌ها را آتشين فرمود.
    (ذوالقرنين آنگاه)  گفت:" حالا مس ذوب شده بیاورید تا روی این آهن‌های گذاخته بریزم."

 

فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا

 

97- پس از آن، سد چنان محکم شد (که اقوام یاجوج و ماجوج) دیگر توانائی آنرا نداشتند که از پشت آن سد بالا بروند
     و نمی‌توانستند نقب یا سوراخی در آن بکنند.

 

قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا

 

98- (ذوالقرنین) گفت :" این سد نشانه لطف و رحمت پروردگارم میباشد (که ساختن آنرا بمن الهام فرمود، البته با وجود همه استحکامش)
     هنگامیکه وعده پروردگارم (در پایان عمر زمین) میرسد،
     او (خداوند) آنرا درهم می‌شکند و خورد و هموار میکند و یقیناً وعده پروردگارم حق است." 
16

 

وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا

 

99- در آن روز (که پایان جهان است،) استحکام (کوهها) را از هم پاشانيم تا مانند امواج، بعضی از کوه ها داخل کوه های ديگر بشوند
    (و پس از صاف و هموار شدن سطح زمین) در صور دمیده می‌شود (صدائی بسیار شدید ناگهان تولید می‌شود)
    و سپس همه (انسانها و غيره) را در آن روز (بدون استثناء) جمع می‌آوریم.

 

وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَافِرِينَ عَرْضًا 

 

100- و در آن روز جهنم را در برابر دید کافران کاملا نمایان می‌سازیم،

 

الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاء عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا

 

101- آنهائی که چشمهایشان در پرده‌ی غفلت، از یاد من پوشیده بود (که اینهمه نشانه های عظمت مرا نمی‌دیدند)
      و توان شنوائی گفتار حق را نداشتند.

 

أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا

 

102- آیا منکران کافر گمان می‌کنند که ميتوانند به جای من، بندگان من را بعنوان سرپرست و نگهدارشان انتخاب کنند؟      17
      (بخاطر همین شرک به خداوند است که) ما جهنم را منزلگاهی برای کافران آماده ساخته‌ایم.
    

 

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا

 

103- (ای پیامبر) به اینها بگو: " آیا شما را به زیانکارترین مردم در اعمالشان آگاه بکنم؟ "

 

الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا

 

104- " اين افراد آنهائی هستند که کوشش‌شان در زندگی دنیا در را گمراهی به هدر رفته، در حايکه خیال می‌کنند که کارهای خوبی انجام می‌دهند"

 

أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا

 

105- " هم انهائی هستند که منکر آیات و معجزات پروردگارشان و منکر ملاقات با او ( در رستاخيز) شده‌اند.
       از اين رو همه اعمالشان به هدر رفته و هیچ ارزشی برای کارهای‌شان قائل نخواهیم بود.
"

 

ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا

 

106- بخاطر این کفرشان، جهنم جزای آنها است چونکه کفر و انکار ورزیدند و آیات و پیام‌ها و پیامبران مرا به مسخره می‌گرفتند.

 

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا

 

107- اما کسانی که ایمان آورده اند و کارهای خوب و اعمال صالح در جامعه انجام داده‌اند، باغ‌های بهشت منزلگاه آنان خواهد بود.

 

خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا

 

108- آنها جاودانه در آنجا ماندگار شده و بهیچوجه میل به کوچ به بجای دیگری را نخواهند داشت.

 

قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا

 

109- بگو: " اگر آب دریا برای نوشتن کلمات (عظمت) خداوند مرکب شود،
      آب دریا تمام می‌شود پیش از اینکه نوشتن کلمات پروردگارم به پایان رسد،
      هرچند اگر دریاهای دیگری را بدین منظور در دسترس آنها بياوريم. "

 

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا

 

110- (ای پیامبر)بگو :" من هم انسانی مانند شما هستم (با این امتیاز) که بمن وحی می‌شود  
      که به شماها بگویم که همانا معبود راستین شما خدای یگانه است.
      از اين رو و با این آگاهی، هر کس امیدوار به ملاقات پروردگارش باشد، لازمست که رفتار و کردار نیک و خوبی داشته باشد
      و در پرستش پروردگارش، هیچ شریکی برای او قائل نباشد."

 
   

اين قسمت پاورقی است و قسمتی از قرآن نيست 

1- یاران جوان مرد، موحد و یکتاپرست بودند که در اعتراض با حاکمان ظالمی که مردم را مجبور به پرستش بتان می‌کردند، از شهر خود بسوی غاری در کوه پناه بردند و بعدها اسم آنان بیادگار بر سر دیوار غار نوشته شد. ازینجهت (یاران غار و نام نوشته) لقب گرفتند، احتمالا اسم قیصر رومی‌شان وکیوس بود که مسیحیان موّحد را شکنجه میکرد.

2- اصطلاح عربی خواباندن ، که پرده خواب و آرامش بروی گوشها می‌اندازند.

3- آن شخص از اصحاب کهف (یاران غار) که برای خرید غذا به شهر رفته بود، دید قیافه شهر و لباس و گویش مردم تغییر پیدا کرده و هنگامیکه سکه پول را برای خرید غذا داد، مردم متوجه شدند که این پول زمان آن حکمران جبار سیصدسال پیش است و این خبر بسرعت در شهر پیچید. آن شخص بسرعت خود را به غار رساند. یاران متعجب شدند و فهمیدند که خواب بسیار طولانی داشتند و در نتیجه همه بستگان و دوستان‌شان سالها پیش مرده‌اند. تحمل این سختی برایشان دشوار بود، از خدا خواستند که چشم از این جهان بپوشند و در رحمت حق باشند و چنین شد و جسدهایشان در غار مانده بود که مردم به سراغ‌شان آمدند و بحث درباره معاد جسمانی درگرفت.

4- گفته می‌شود از پیامبر (ص) پرسش‌هائی درباره (اصحاب کهف) شده بود و او قول توضیح داد ولی وحی این آیات فوق به تأخیر افتاد که مایه هشدار و سرمشقی باشد که انسان همیشه درباره کار آینده خود، بگوید: انشاءاالله !

5- سیصد سال شمسی معادل سیصدو نه سال قمری و خواب آنها خواب معمولی نبود. در بعضی از خوابها امکان دارد که متابولیسم بدن و نیز ضربان قلب تقریباً به صفر برسد و موجود مدتها در همین حال باشد. زمستان خوابی بعضی از حيوانات مثل خرس نمونه محدودی از آن است. چندی قبل در قشرهای یخ‌های قطبی، ماهی منجمدی که از چند هزار سال پيش منجمد شده بود، پس از قرار دادن آن در آب ملایم، دوباره زنده شد و در برابر حیرت ناظران شروع به حرکت کرد!
دانش (کرایونیکس Cryonics) روی همین اصل پیش می‌رود.

6- عده‌ای اعیان و اشراف، پیامبر را از معاشرت با افرادی مومن ولی تهیدست برحذر می‌کردند که این آیه نازل شد، افرادی مانند ابوذر و سلمان و صهیب و دیگران بودند.

7- کسی که اتکاء همه چیز به خدا را ندیده بگيرد و تصور باطل ابدی بودن زندگی و ثروت این دنیا را بکند، به وجود شخص خودش بدی و ستم روا داشته است چون خود را ادراک و ایمان بحقائق محروم کرده است.

8- کسی که اتکاء همه چیز به خدا را ندیده بگيرد و تصور باطل ابدی بودن زندگی و ثروت این دنیا را بکند، به وجود شخص خودش بدی و ستم روا داشته است چون خود را ادراک و ایمان بحقائق محروم کرده است.

9- آنجا که خلیج عقبه و خلیج سوئز بهم در دریای سرخ می‌پیوندند.

10- موسی در پی جستجو و ملاقات با شخصی که دانشمند الهی بود میرفت.

11- اینها قبلا یک ماهی گرفته بودند که برای نهار با خود ببرند.

12- جهان اسرار و عالم غیب را فقط خدا میداند و خداوند برخی از انسانها را بخاطر شایستگی تقوی و دلبستگی و اخلاص آنها به او، از برخی از اسرار آگاه می‌فرماید. هر جهان غیبی و هر غیب جهانی دارد.

13- ذوالقرنین، کورش بزرگ شاهنشاه هخامنشی بود. چندی پیش در ناحیه مرغاب استخر در استان فارس مجسمه‌ای از او پیدا کردند که دو بال داشته و کلاهش دو شاخ قوچ مانند دارد که معنای ذوالقرنین يعنی دو شاخه دارد.

14- این محلی است در غرب کشور مقدونیه که بنام Lycnitis و امروز Ochrida نامیده می‌شود و دریاچه‌ای گل آلود دارد که منبع آب آن، از چشمه‌های زیر آن دریاچه است که معنای آيه بالا را می‌دهد.

15- اقوامی بودند که موج پس از موج از شمال شرقی آسیا (مغولستان و اطراف) بسوی غرب دنیای آنروز میرفتند و کشتار و غارت میکردند مانند بازماندگانشان مثل (آتیلا) و (چنگیزخان)

16- این سد در تنگه (داريا ل) در شمال قفقاز بین (تفلیس) پایتخت گرجستان و (ولادی کاف کز) قرار دارد که کوروش بزرگ ساخته و اعراب و سایر ملل از وجود چنین سدی بی‌خبر بوده‌اند، در نزدیکی سد رودخانه ایست بنام (سائرس) بمعنی سایروس يعنی کوروش. یونانیان کوروش را سائرس می‌گفتند. در آثار باستانی ارامنه، این تنگه بنام (تنگه کوروش) یاد شده است.

17- مانند عیسی مسیح یا سایر اولیاء خدا و امامان و غیره.

 
   

برگشت

در آيه  25 سوره 57 (سوره حديد) خداوند ميفرمايد
 ما پيغمبرانمان را با آيات و دليل‌های روشن فرستاديم و با آنها كتاب وحی و وسيله سنجش (درست از نادرست) را نازل فرموديم تا
مردم جهان، برای برقراری عدالت و انصاف برپاخيزند
  
Home   | Farsi Translation | English Translation 
Copyright © 2010 QuranDrGilani.com All Rights Reserved.
Translated and maintained by Dr. Abdollah Gilani Email