1- طبق روايات متعدد، در كتب تاريخ، جريان از اين قرار بود كه روزي پيامبر نزد (زينب دختر جحش) يكي از زنان خود ميرود و او كه ميدانست پيامبر عسل را دوست دارد، آنان را نزد پيامبر آورد و او خورد. (عايشه) از روي حسادت، موقعي كه متوجه جريان شد، با همسران ديگر پيامبر يعني (خفصه) و ديگران قرار گذاشت كه: «وقتي پيامبر نزد هر كدام ما بيايد، فوراً بگوئيم كه دهانش بوي صمغ مغافير (نوعي درخت كه صمغ آن بدبود) ميدهد، از آن خوردهاي؟» در حالي كه ميدانستند كه پيامبر هميشه سعي داشت خوشبو و معطر باشد. هنگامي كه پيامبر نزد حفصه آمد، او اين سؤال را از پيامبر كرد. پيامبر فرمود من (صمغ مفافير) نخوردهام ولي عسل خوردم (و گمان برد كه مبادا زنبوران آن عسل، از صمغ مغافير خورده بودند) و سوگند خورد كه ديگر عسل نخورد (چيزي را كه خدا حلال فرموده بود) كه آيات بالا نازل شد و معلوم شد كه اين قضيه، توطئهاي بين برخي از همسران پيامبر بود و آيات اين سوره براي اصلاح آنان وعبرت ديگران نازل شده است. عايشه دختر ابوبکر وحفصه دختر عمر بود. پس از فوت خديجه، ازدواجهاي پيامبر، بيشتر جنبه سياسي براي اتحاد مسلمين داشت. 2- در مورد كفارهي شكست سوگند به آيه مباركه (89) سورة مائده (4) رجوع فرمائيد. 3- در آخرت كافران و ظالمان آنچنان سخت پيشيمان ميشوند كه در آتش اعمال وجود خود و از آتش سنگهائي كه ميپرستيدند چه بتها و چه طلا و نقره و ساير سنگهائي را كه در دنيا ميپرستيدند، ميسوزند.
4-
فيه در وجود او (مذكر)، نفرموده فيها (در وجود مونث): بوسيله كلمه
امر خدا، از روح خدا در جنين وجود عيسي دميده شد. روح آن مخلوق
مخصوص است كه خدا در آدم و انسانها در مرحلهي جنيني ميدمد.
برخلاف تصور بعضيها، روح تكهاي از خدا نيست. خدا استعفرالله نه
تكه ميشود و نه فوت ميشود! روح به گفته امام جعفر صادق (ع)، بنده
خداست و خدا خالق روح است. |
در آيه 25 سوره 57 (سوره حديد)
خداوند ميفرمايد
|